شاعر حرم مطهر امام رضا(ع)

شاعر حرم مطهر امام رضا(ع) به گزارش عطر حرم، به نقل از مرورنیوز می­گویم كتاب متبرك، برای آنكه مجید هربار یكی از دوستانش را به خانه دعوت می­ كرد و در انتهای حرف­های معمول، كیفی پر از بلیت اتوبوس­ های مشهد را برایمان باز م ­‌كرد و با بغض می ­گفت: شاهد باشید كه برای نوشتن این كتاب دو سال كبوتر جلد حرم امام رضا بوده‌ ام.


وقتی اسم شعر سپید می‌­آید، ناخودآگاه یاد كلمات ریز و درشت ادبیات غرب می­‌افتم. یاد واژه­‌های عجیب و غریبی كه معنی هیچ كدامشان را نمی­دانم، اما نباید بگذارم كسی بفهمد. یاد افرادی كه در بلاد فرنگ برای خودشان سروسامانی دارند و من هیچ كدام را نمی­شناسم. اما برای آن كه دیگران به بی­‌سوادی­‌ام پی نبرند پشت سرهم نامشان را تكرار می­كنم، ولی نمی­دانم حرفشان چه بوده و چه دردی از من دوا می­‌كنند. وقتی اسم شعر سپید می­‌آید، یاد كافه­‌هایی می­‌افتم كه نام هیچ­ یك از نوشیدنی­‌هایش را نمی­توانم درست تلفظ كنم و زبانم، زبان طعمشان را نمی­داند. وقتی اسم شعر سپید می­‌آید، یاد متفكرانی می­‌افتم كه بوی ادكلن­ های تند خارجی می­‌دهند و برای منِ عشایرزاده­ای كه هنوز لباسم بوی آتش می­‌دهد شرط فهمیدن حرفهاشان آن است كه دست كم چند عكس كنار برج ایفل و پل عشاق پاریس داشته باشم. وقتی اسم شعر سپید می­‌آید غصه­‌ام می­گیرد. از خودم می­‌پرسم چرا واژه­‌ها با لباس سپید كمتربه زیارت می­روند؟ چرا سهم امامشان را روی كاغذ نمی‌­نویسند و در ضریح نمی­­‌اندازند؟ چرا شعر سپید برای چشم­‌های خجالتی در حرم روضه نمی­‌خواند؟ و پرسش­های بسیار دیگری كه كتاب آزاده و متبرك (هفته اگر هشت روز بود) یعنی آخرین كتاب مجید سعدآبادی، سوالی برای همه­‌ی آن­هاست.
 
می­گویم كتاب متبرك، برای آن كه مجید هربار یكی از دوستان را به خانه دعوت می­‌كرد و در انتهای حرف­های معمول، كیفی پر از بلیت اتوبوس­های مشهد را برایمان باز می­‌كرد و با بغض می­گفت: شاهد باشید كه برای نوشتن این كتاب دو سال كبوتر جلد حرم امام رضا بوده‌­ام، وبعد با لبخند بلیت­‌ها را جمع می­كرد و می­‌گفت: برای شفاعت آن­ها را نگه داشته‌­ام. می­‌گویم كتاب آزاده، برای آن كه مجید پا روی آنچه می­‌توانست باشد گذاشت و به قیمت لبخند امام، اخم روشن­فكرها را به جان خرید. حالا بگذارید ناشرها برای چاپ این كتاب تاقچه بالا بگذارند. اما حالا كه بعد از سال­ها منتشر شده، به من چه ربطی دارد كه كجای شعر خوب است و كجای شعر بد؟! چه كسی را دیده­‌اید كه از غذای حضرتی بد بگوید؟ به شاعر چه مربوط كه این كتاب به چاپ چندم خواهد رسید؟! مگر كسی با اختیار خودش به زیارت می­رود؟! حالا كه این كتاب منتشر شده حلاوتش آن است كه ما بچه هیئتی­‌هایی كه نوشیدنی­‌مان چای روضه­‌ست، ما كه لباسمان بوی عطر حرم می­‌دهد و عكس­هامان را دست به سینه جلوی پنجره فولاد می­گیریم، می­توانیم به نیابت از شاعر در بین­‌الحرمین كتابش را مقابل صورت بگیریم و بخوانیم...
 
*- التماس دعا!
- دو ركعت نماز جای من بخون!
- آقا تو حرم واسه ما هم دعا كن!
- مجید اگه حرم می­ری یاد امام رضا بنداز- خودش می­دونه-!
- دلم گرفته، خوش به حالت، صحن گوهرشاد یادم كن!
- به آقا بگو، خیلی وقته می­خوام بیام پابوس اما...!
- این امانتی رو بی زحمت، بنداز تو ضریح!
 
درد خودم را دیگر فراموش كرده­ام
شده­ام مثل پیكی زخم خورده
حال و روز جنگ را برای پادشاه می­برم
راستی
چرا پادشاه حال پیك را نمی­پرسد؟
چرا خبری از خود
برای این جماعت شكست خورده نمی­د­هد؟
خادمی اسب و شمشیرم را می­گیرد
وارد قصر می­شوم
آن­قدر زخمی
كه جای تمام لشگریانت گریه می­كنم
1396/04/15
20:52:38
5.0 / 5
6208
تگهای خبر: عطر , حرم مطهر
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۵ بعلاوه ۳
عطر حرم

atreharam.ir - حقوق مادی و معنوی سایت عطر حرم محفوظ است

عطر حرم

عطر و ادکلن و اسانس