چگونه می توانم مؤمن باشم، ۳۳؛

لزوم ایمان به ربوبیت تشریعی خدا و پذیرفتن دستورات و احکام الهی

لزوم ایمان به ربوبیت تشریعی خدا و پذیرفتن دستورات و احکام الهی عطر حرم: کسی که برای رزق و روزی به هر وسیله ای از حلال و حرام متوسل می شود، حق ندارد بگوید من شیعه هستم، شیعه باید ایمانش توأم با یقین باشد.



خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه: زندگی انسان ساحت های مختلفی دارد که انسان مؤمن همانطور که از اسمش پیداست باید در هر کدام از آنها ایمان خودرا ظهور و بروز دهد. در ساحت های فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، هنری، اعتقادی، اخلاقی، علمی، اقتصادی و جسمی. بروز ایمان نیز در این ساحت ها چیزی نیست جز تقوا. یعنی فرد در همه این ابعاد زندگی نظر خدا و رضایت او را محور قرار دهد. امام صادق (ع) درباره ی وظیفه شیعیان فرموده است: «کونوا لنا زینا ولا تکونوا لنا شیناً» زینت و سبب افتخار ما باشید نه این که موجب شرمندگی ما باشید. در این خصوص حضرت علی (ع) می فرماید: «اعیونی بورع واجتهاد و سداد» اهتمام کنید تقوا و ورع داشته باشید. در این راه تلاش کنید و استقامت داشته باشید. آن چه پیش رو دارید گزیده ای از سخنان آیت الله مصباح یزدی؛ در دفتر مقام معظم رهبری است که در سال ۸۷ ایراد کرده اند. بخش سی و سوم آنرا باهم می خوانیم:
در ادامه شرح حدیث نوف بکالی که اوصاف شیعیان را از قول امیرالمؤمنین (ع) نقل می کند، به این فراز رسیدیم: وَ مِنْ عَلَامَةِ أَحَدِهِمْ أَنْ تَرَی لَهُ قُوَّةً فِی دِینٍ وَ حَزْماً فِی لِینٍ وَ إِیمَاناً فِی یَقِینٍ.
در مطلب گذشته توضیحاتی در باره «قُوَّةً فِی دِینٍ»؛ و «حَزْماً فِی لِینٍ»؛ عرض کردیم. سومین تعبیری که به عنوان علامت متقین ذکر شده «إِیمَاناً فِی یَقِینٍ»؛ است. روشن است که اصل ایمان برای همه مؤمنین مفروض است. آن چه در این فراز به عنوان خاصیت خاص مؤمنین ممتاز بیان شده این است که ایمان ایشان توأم با یقین است. در اینجا بحث هایی در باره حقیقت ایمان، حقیقت یقین، ارتباط بین آنها، علایم یقین، عرصه های ظهور یقین و عوامل پیدایش، تقویت و یا تضعیف یقین قابل بررسی است. اما به تناسب جلسه توضیحاتی اجمالی در باره آنها عرض می نماییم.
در روایات فراوانی ایمان به عنوان فضیلتی بالاتر از اسلام معرفی شده، هم چنان که این مسأله از قرآن نیز استفاده می شود: قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُم ْ۱؛ این آیه در پاسخ به گروهی از اعراب بادیه نشین نازل شد که خدمت پیغمبر اکرم (ص) عرض کردند ما هم ایمان آوردیم. آیه می فرماید ایمان شما یعنی فقط دعوت اسلام را پذیرفته اید و با پیامبر (ص) مخالفتی ندارید.
اما ایمان که نورانیتی است هنوز در دل شما وارد نشده است. کسی که واقعاً مسلمان شد نه مثل منافقان، که فقط در ظاهر مدعی مسلمانی هستند باید مرحله دیگری را طی نماید تا به ایمان برسد. علاوه بر اینکه ایمان هم برمبنای آن چه از قرآن کریم و روایات استفاده می شود حقیقتی است که مراتب مختلفی دارد. ابوبصیر در روایتی می گوید امام صادق (ع) به من فرمودند: اسلام این است که دعوت پیغمبر (ص) را قبول بکنی و ایمان این است که اسلام را قلباً باور و تصدیق کنی؛ پس ایمان بالاتر از اسلام است.
در روایت دیگری نیز حضرت به ابوبصیر فرمودند: ایمان مرتبه ای بالاتر از اسلام، و تقوا بالاتر از ایمان و یقین بالاتر از تقوی است و چیزی در بین مردم کمتر از یقین تقسیم نشده است. یعنی همه مسلمانان مؤمن نیستند و همه مؤمنین متقی نیستند و همه متقین هم اهل یقین نیستند. پس یقین بالاترین و کامل ترین مرتبه ایمان است.
آیا یقین هم مراتبی دارد؟ از بعضی آیات و روایات استفاده می شود که یقین هم مراتبی دارد.
خداوند در سوره تکاثر ابتدا می فرماید: کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِین؛
در ادامه نیز می فرماید: ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ در سوره واقعه هم تعبیر حَقُّ الْیَقِین؛ به کار رفته است. بعضی با استفاده از این آیات گفته اند یقین سه مرتبه دارد: علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین. برای درک بهتر این تقسیم بندی تشبیه جالبی را هم مطرح کرده اند؛ گاهی شما می دانید آتش می سوزاند؛ این علم الیقین است.
گاهی هم دست شما تماس مختصری با آتش پیدا می کند و حرارت آتش را لمس می کند؛ این عین الیقین است. اما گاهی دست کسی در آتش گداخته می شود؛ این حق الیقین است. هم چنین فرمایش امیرالمؤمنین (ع) که لَوْ کُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ یَقِیناً؛ حاکی از این است که یقین ممکنست کم یا زیاد شود.
معانی یقین
معنای لغوی «یقین»؛ روشن است؛ یعنی مطلبی را بدون هیچ شک و شبهه ای دانستن، به شکلی که هیچ احتمال خلاف در آن نباشد. اما «یقین»؛ کاربردهای اصطلاحی مختلفی دارد. یکی از این کاربردها در منطق است: یعنی دلایلی که بر مطلبی اقامه می شود به شکلی باشد که جای هیچ شک و شبهه در نتیجه آن باقی نماند؛ مثل قیاس شکل اول. اما ملازمه ای نیست که هر کس این استدلال را یاد گرفت، یقین قلبی و روانی برایش حاصل شود.
اصطلاح دقیق تر این است که نه فقط باید مقتضای استدلال آن باشد که احتمال خلافی درباره ی نتیجه نباشد، بلکه اصلاً امکان احتمال خلاف هم وجود نداشته باشد. اصطلاح دیگر برای «یقین»؛ که روان شناختی است این است که شخص هیچ شک و شبهه ای در باره مطلبی نداشته باشد؛ صرف نظر از اینکه دلیل آن چیست و از کجا پیدا شده؛ حتی ممکنست انسانی بواسطه دلیلی سست و غیر منطقی نسبت به مطلبی یقین پیدا کند. در بحث از «یقین»؛ و «ایمان»؛ منظور از یقین مرتبه قوی تری از ایمان عام است. بنا بر این ممکنست انسان با وجود ظن نسبت به امری، به آن ایمان داشته باشد؛ چون ایمان عملی اختیاری است که قوامش به این است که انسان ملتزم به لوازم اعتقاد خود و عمل به آن باشد؛ حتی اگر دلیل قطعی منطقی نداشته باشد.
لذا در برخی از آیات کریمه قرآن بجای «ایمان»، تعبیر «ظن»؛ به کار رفته است؛ مثل الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُو رَبِّهِم ْ ‏بنابراین ممکنست انسان واقعاً نورانیتی در دلش باشد که برمبنای آن اعتقاداتش را تصدیق، و مؤمنانه رفتار کند؛ اما هنوز به مرحله یقین نرسیده و در مقابل وساوس و شبهه هایی شیطانی شک و تردید در درونش ایجاد شود.
چنین کسانی کم نیستند که واقعاً دین را باور دارند و مطابق باور خود عمل می کنند؛ اما ایمانشان پایه محکمی ندارد و اگر گرفتار وسوسه ها و تشکیکات شوند، ایمانشان ضعیف می شود؛ و یا با قرار گرفتن در شرایطی، از عمل به مقتضای ایمان خود عصیان می کنند و اگر بر گناه مداومت کنند و توبه نکنند خوف این است که ایمانشان سلب شود؛ ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَی أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ در مقابل دو عاملی که سبب تضعیف ایمان می شود، عواملی موجب افزایش و تقویت دو رکن «علم»؛ و «عمل»؛ در ایمان می شود. اگر انسان در پی دلیلهای محکم برای تقویت پایه های فکری ایمان خود و پاسخ به شبهات و تشکیکات باشد، تدریجاً ایمانش بواسطه تقویت بنیه علمی ریشه دارتر می شود.
هم چنان که هر چه شخص بیشتر مطابق ایمان خود عمل کند، ایمانش قوی تر می شود. این دو راه ازدیاد ایمان است. قرآن هم در وصف مؤمنین می فرماید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا؛ مؤمنین حقیقی در امتداد عمل بر طبق ایمانشان، به آیات قرآن سرسری نگاه نمی کنند، یا فقط به لحن و تجوید آیات توجه نمی کنند؛ بلکه معنای آنها را نیز در نظر گرفته و تلاش می کنند با روح معانی آیات آشنا گردند.
یقین مرتبه کامل ایمان است
وقتی آیات قرآن بر چنین مردمی خوانده می شود با چنین حالی بر ایمانشان افزوده می شود. با افزایش ایمان مؤمن به حدی می رسد که نامش یقین است و شبهات و القائات در او اثر نمی کند و چون لازمه ایمان عمل مداوم مطابق ایمان است، اگر گناه صغیره ای هم از او سر زد، فوراً توبه می کند و اجازه نمی دهد انباشته شدن گناهان موجب تضعیف ایمانش شود. متعَلقات ایمان و یقین چیست و به چه چیزهایی باید یقین داشته باشیم؟ برمبنای آیات و روایات محور اصلی ایمان در فرهنگ اسلامی، ایمان بالله است.
اما علاوه بر ایمان به خدا و وجود او، ایمان به وحدانیتش، ایمان به صفات ثبوتیه، کمالیه و جمالیه اش و ایمان به افعال الهی فروع و شعب ایمان به خداست. هم چنان که ایمان به افعال الهی نیز برمبنای هر یک از افعال، به فروعی تقسیم می شود: خداوند پیغمبرانی را فرستاده، از ایمان به این فعل الهی ایمان به نبوت سرچشمه می گیرد. یکی دیگر از افعال الهی این است که بندگان را در روز قیامت احیا می کند و پاداش و کیفر هر یک را می دهد. ایمان به این امر منتهی به ایمان به معاد است. به یک معنا همه این ها ایمان بالله است. پس می توانیم بگوییم متعلق ایمان ذات، صفات و افعال «الله»؛ است. محور هم ایمان به خداست. هم چنین می توان گفت متعلق ایمان ضروریات دین است.

گفتیم یقین مرتبه کامل ایمان است. پس متعلق یقین هم همان متعلقات ایمان است. خیلی از ما ایمان به الله تبارک و تعالی و صفات ثبوتیه و سلبیه اش داریم؛ اما هنوز به مرتبه یقین نرسیده ایم. بطورمثال ایمان داریم که خدا همه جا حاضر است؛ اما حضور خدا را باور نداریم. چون این ایمان در رفتار ما مشهود نیست و همانند فردی بی ایمان گناه می نماییم. این امر ناشی از ضعف ایمان است. چنین کسی مؤمن است اما شیعه نیست؛ شیعه ای که امیرالمؤمنین (ص) فرمود. اگر مرتبه ایمان و باور انسان به حدی رسید که حضور خدا را باور کرد، حد اقل به اندازه درک حضور انسانی دیگر، در اعمال خود از گناه پرهیز خواهدنمود. اگر مؤمن باور کرد که: وَاللّهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاء بِغَیْرِ حِسَابٍ، هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ، برای تامین زندگی اش به هر دری نمی زند.
کسی که برای رزق و روزی به هر وسیله ای از حلال و حرام متوسل می شود، حق ندارد بگوید من شیعه هستم. شیعه باید ایمانش توأم با یقین باشد. اگر کسی معتقد می باشد که عالم حساب و کتابی دارد و تدبیرات عالم به دست خدای متعال است، و اوست که یُدَبِّرُ الْأَمْر ۱۴، جا دارد در هر زمینه ای که در طول زندگی تلاش می کند، بر خدا توکل داشته باشد؛ وَعَلَی اللّهِ فَتَوَکَّلُواْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ ۱۵. شخصی که یقین دارد حتما اهل توکل خواهد بود. یعنی یقین دارد که هر جا نیروی محدود او که خدا به او داده ؛ برای انجام کاری کفایت نکند، خدا می تواند کمبود او را جبران کند. البته انسان باید در حد توان به وظیفه خود عمل کند.
عرصه دیگر، ایمان به ربوبیت تشریعی خدا و پذیرفتن دستورات و احکام الهی است. ما باید به وظایفی که خدا برای ما تعیین کرده، عمل نماییم. اما گاهی می گوئیم خدا به ما عقل داده و ما را آزاد گذاشته تا برمبنای فهم خود عمل نماییم. اما حد و مرز آزادی کجاست؟ آیا من می توانم نماز نخوانم؟ مسلمانان خوبی را می توان دید که مقید به خیلی از واجبات و مستحبات هستند، اما یکی از احکام را که نمی پسندند، یا مزاحم منافعشان است، نمی پذیرند. غافل از اینکه با این کار در ربوبیت تشریعی اشکال پیدا می شود. اگر من حکمت حکمی را نمی فهمم نباید بگویم آن حکم را قبول ندارم. این کار به ایمان لطمه می زند. هر چه خدا فرموده درست است. این یکی دیگر از عرصه های آزمون ایمان است.
عرصه دیگر صبر و تحمل در مقابل مشکلات، مصائب و بلایای گوناگونی است که انسان به آنها مبتلا می شود. چون در اینجا هم دستی در کار است که همه این امور را اداره می کند. خدا هر چه کند مقتضای حکمت است و بر خلاف حکمت کاری انجام نمی دهد. این در حقیقت ایمان به قضا و قدر و تدبیرات حکیمانه الهی است.
شیرینی ایمان چگونه درک می شود؟
مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ، لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُم ْ؛ هر سختی و مشکلی که به آن مبتلا می شوید، تقدیر و تدبیر الهی است که قبل از این در کتاب نوشته شده است، تا شما بی جهت غصه نخورید و بدانید هر چه را از دست دادید، حکمتی داشته است. اگر شما کار خودرا به خدا واگذار کرده اید، نگران نباشید.
روایتی در اصول کافی نقل شده که می فرماید: لَا یَجِدُ أَحَدُکُمْ طَعْمَ الْإِیمَانِ حَتَّی یَعْلَمَ أَنَّ مَا أَصَابَهُ لَمْ یَکُنْ لِیُخْطِئَهُ وَ مَا أَخْطَأَهُ لَمْ یَکُنْ لِیُصِیبَهُ ۱۷؛ انسان شیرینی ایمان را درک نمی کند مگر اینکه علم یقینی داشته باشد که گرفتاری و مصیبتی که برایش پیش آمده، تدبیر الهی بوده و خدا پاداشی بهتر از آن به او خواهد داد؛ و آن چه انتظارش را داشته و به آن نرسیده، مقدر او نبوده است. اگر انسان چنین بود شیرینی ایمان را می فهمد.
در روایتی چهار رکن برای یقین ذکر شده: ۱) توکل بر خدا (یعنی انسان برای رسیدن به نیازهایش باید اعتماد به خدا داشته باشد)، ۲) صبر بر مصیبت، و یقین به تقدیر و تدبیر الهی (اگر چیزی از دستش رفت یا به خواسته ای نرسید، نگران نباشد)، ۳) نترسیدن از چیزی و کسی غیر از خدا (لذا آن چه وظیفه اش اقتضا می کند، انجام می دهد و از کسی باک ندارد)، و ۴) عاقبت سپردن همه کارها به خدا. چنین کسی دائماً سر و کارش با خدا است؛ نه با وسائط و اسباب. اگر چنین حالتی برای کسی پیدا شود، او اهل یقین است.
پی نوشت
۱. حجرات / ۱۴.
۲؛. الکافی، ج ۲، ص ۳۸، باب فی أن الإیمان مبثوث لجوارح البدن کل ها.
3؛. همان، ص ۵۲، باب فضل الإیمان علی الإسلام و الیقین علی الإیمان.
4؛. تکاثر / ۵.
۵؛. تکاثر / ۷.
۶؛. واقعه / ۹۵.
۷؛. ر. ک: بحارالانوار، ج ۶۶، ص ۱۵۹، باب ۳۲- درجات الإیمان و حقائقه.
۱. بحارالانوار، ج ۸۴، ص ۳۰۴، باب ۱۲.
۹؛. بقره / ۴۶.
۱۰؛. روم / ۱۰.
۱۱؛. انفال / ۲.
۱۲؛. بقره / ۲۱۲.
۱۳؛. ذاریات / ۵۸.
۱۴؛. سجده / ۵.
۱۵؛. مائده / ۲۳.
۱۶؛. حدید / ۲۲.
۱۷؛. الکافی، ج ۲، ص ۵۸، باب فضل الیقین.


منبع:

1402/11/14
11:11:02
5.0 / 5
287
تگهای خبر: اسلام , اسلامی , امام , پیامبر
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۳ بعلاوه ۲
عطر حرم

atreharam.ir - حقوق مادی و معنوی سایت عطر حرم محفوظ است

عطر حرم

عطر و ادکلن و اسانس