توصیف سعدی از رسول رحمت چه نعت پسندیده گویم تو را؟
عطر حرم: به گزارش عطر حرم، در توصیفات سعدی _چه در نظم و چه در نثر_ از حضرت رسول اکرم (ص)، رحمت للعالمین بودن را میتوان دید، پیامبری که شفاعت می کند و رحم می ورزد و دست می گیرد.
به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، «در خبر است از سَرور کائنات و مَفْخَرِ موجودات و رحمتِ عالَمیان و صَفوتِ آدمیان و تتمه ی دورِ زمان، محمد مصطفی صلی الله ضد و سلم…» این بخش از دیباچه بوستان، این صفت های مسجع ردیف شده پشت سر هم که در بیان جلال و بزرگی را می رساند. اما از همان کلمه نخست «در خبر است» میتوان دانست که شیخ اجل نقلی دارد از رسول رحمت، همان که شفیعٌ مطاعٌ نَبیٌ کریم، قسیمٌ جسیمٌ نسیمٌ وسیم میخواندش. و آن نقل، نسبتی با رحمت خداوند عزوجل دارد:
بنابر روایت مهر، «هر گاه که یکی از بندگان گنهکارِ پریشان روزگار، دست اِنابت به امید اِجابت به درگاه حق جلَّ و علا بردارد، ایزد تعالی در وی نظر نکند. بازش بخواند باز اِعراض کند. بازش به تضرّع و زاری بخواند؛ حق سبحانه و تعالی فرماید: یا ملائکتی قَد استَحْیَیتُ مِن عبدی و لَیس لَهُ غَیری فَقد غَفَرتُ لَهُ / دعوتش را اجابت کردم و حاجتش برآوردم که از بسیاریِ دعا و زاریِ بنده همی شرم دارم.»
و با این بیت _مختصر و مفید_ بیانش را تمام می کند در باب رحمت خداوند:
کَرَم بین و لطف خداوندگار
گُنه بنده کرده ست و او شرمسار
برگی از دیباچه نسخه خطی گلستان سعدی به خط شکسته نستعلیق
در توصیفات سعدی _چه در نظم و چه در نثر_ از حضرت رسول اکرم (ص)، رحمت للعالمین بودن را میتوان دید، پیامبری که شفاعت می کند و رحم می ورزد و دست می گیرد؛ نگاه به این بخش از شروع بوستان که در نعت پیامبر است نگاه سعدی را نشان می دهد:
کریمُ السجایا جَمیلُ الشِیم
نبیُ البَرایا شفیعُ الاُمم
امامِ رُسُل، پیشوایِ سبیل
امین خدا، مهبط جبرئیل
شفیع الوری، خواجهٔ بعث و نشر
امام الهدی، صدر دیوان حشر
کلیمی که چرخ فلک طور اوست
همه نورها پرتو نور اوست
شفیع مطاع نبی کریم
قسیم جسیم نسیم وسیم
در همین بخش پس از تعریف کردن داستان معراج آن حضرت، این ابیات را می آورد:
نماند به عصیان کسی در گرو
که دارد چنین سیدی پیشرو
چه نعت پسندیده گویم تو را؟
علیک السلام ای نبی الوری
و بعد از نام بردن از اصحاب و امیرالمومنین علی ضد السلام، در ابیاتی در آخر این بخش این گونه دعا می کند:
خدایا به حق بنی فاطمه
که بر قول ایمان کنم خاتمه
اگر دعوتم رد کنی ور قبول
من و دست و دامان آل رسول
چه کم گردد ای صدر فرخنده پی
ز قدر رفیعت به درگاه حی
که باشند مشتی گدایان خیل
به میهمان دارالسلامت طفیل
خدایت ثنا گفت و تبجیل کرد
زمین بوسِ قدرِ تو جبریل کرد
و ضمن اشاره به لولاک لما خلقت الافلاک ادامه می دهد:
بلند آسمان پیش قَدْرَت خجل
تو مخلوق و آدم هنوز آب و گل
تو اصل وجود آمدی از نخست
دگر هرچه موجود شد فرع توست
ندانم کدامین سخن گویمت
که والاتری زانچه من گویمت
تو را عِزِّ لولاک تمکین بس است
ثنای تو طه و یس بس است
چه وصفت کند سعدی ناتمام؟
علیک الصلوة ای نبی السلام...
صفحه ای از بوستان سعدی به خط رکن الدین مسعود کاشانی
مورخ ۱۰۳۹ هجری
سعدی در بخش مواعظ هم این ابیات را می آورد و این گونه خداوند را به حق رسول خاتمش قسم می دهد و در حضرت آفریدگار او را شفیع می آورد:
ثنا و حمد بی انتها خدا را
که صُنعش در وجود آورد ما را
الها قادرا پروردگارا!
کریما منعما آمرزگارا!
چه باشد پادشاه پادشاهان،
اگر رحمت کنی مشتی گدا را؟
خداوندا تو ایمان و شهادت
عطا دادی به فضل خویش ما را،
وز انعامت همیدون چشم داریم
که دیگر باز نستانی عطا را
از احسان خداوندی عجب نیست
اگر خط در کشی جرم و خطا را
خداوندا بدان تشریف عزت
که دادی انبیا و اولیا را،
بدان مردانِ میدانِ عبادت
که بشکستند شیطان و هوا را،
به حق پارسایان کز در خویش،
نیندازی من ناپارسا را
مسلمانان ز صدق آمین بگویید
که آمین تقویت باشد دعا را
خدایا هیچ درمانی و دفعی
ندانستیم شیطان و قضا را
چو از بی دولتی دور اوفتادیم
به نزدیکان حضرت بخش ما را
خدایا گر تو سعدی را برانی
شفیع آرد روان مصطفی را
محمد، سیدِ ساداتِ عالم
چراغ و چشمِ جمله انبیا را...
به جز اینها، سعدی در قصایدش هم از حضرت رسول (ص) یاد می کند، قصیده معروف «ماه فروماند از جمال محمد / سرو نباشد به اعتدال محمد» را همه خوانده یا شنیده اند، اما سعدی در قصیده ای دیگر با این باخبر «چو مرد رهرو اندر راه حق ثابت قدم گردد / وجود غیر حق در چشم توحیدش عدم گردد» به نعت پیامبر اکرم (ص) می پردازد و نخست با دعایی به درگاه خدا:
خداوندا! گر افزایی بدین حکمت که بخشیدی
مرا افزون شود، بی آنکه از ملک تو کم گردد
فتاد اندر تن خاکی، ز ابر بخششت قطره
مدد فرما به فضل خویش تا این قطره یَم گردد
و در ابیات بعد به رحمت و کرم و بخشش و مهربانی و علم و حکمت نبی بزرگوار اسلام (ص) اشاره می کند:
امید رحمتست آری، خصوص آنرا که در خاطر
ثنای سیدِ مُرسل، نبیِ محترم گردد
محمد، کز ثنای فضل او بر خاک هر خاطر
که بارد قطره ای، درحال دریای نَعَم گردد
چو دولت بایدم، تحمیدِ ذات مصطفی گویم
که در دریوزه صوفی گردِ اصحاب کرم گردد
زبان را درکش ای سعدی ز شرحِ علمِ او گفتن
تو در علمش چه دانی؟ باش تا فردا عَلَم گردد
اگر تو حکمت آموزی، به دیوان محمد رو
که بوجهل آن بود کو خود به دانش بوالحکم گردد
ز قعر جاودانی رست و صاحب مال دنیا شد
هر آن درویش صاحبدل کز این در محتشم گردد
و باز در تقریر دیباچه رسائل نثرش این گونه می نویسد: سپاس بی عدّ و غایت و ستایشِ بی حد و نهایت، آفریدگاری را _جلّ جلاله و عمّ نواله_ که از کمال موجودات در دریای وجود شخص انسانی سفینه ای پردفینه پرداخت، و هر چه در اوصاف و اصناف و صُورِ عالمِ مختلفِ دنیوی و اخروی تعبیه داشت زبده و خلاصهٔ همه در این سفینه خزینه ساخت، و در این دریا از خصوصیت وَلَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدم، سیر ترقی جز این سفینه را کرامت نفرمود، و به ساحل دریا جز این راه ننمود. و درود بی انتها و تحیّت فراوان از جهان آفرین با فراوان ستایش و آفرین، بر پیشوایِ انبیا و مقتدایِ اصفیا محمد مصطفی باد که سفاین اشخاصِ انسانی را ملاح است و دریای بی منتهای حضرت سبحانی را سباح، صلوات الله ضد و علی آله.
در مقام حضرت رسول (ص) شاید هیچ کلامی بهتر از این بیت خود سعدی نباشد:
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد
منبع: عطر حرم
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان عطرحرم در مورد این مطلب