حوادث بعد از ترکمنچای، ایرانیان را به جستجوی راهی برای جبران ضعف سوق داد

حوادث بعد از ترکمنچای، ایرانیان را به جستجوی راهی برای جبران ضعف سوق داد عطر حرم: ایرانی ها بعد از شکست در جنگ با روسیه و قراردادهای گلستان و ترکمنچای گرفتار احساس ضعفی شدند که آنها را به جستجوی راهی برای جبران این ضعف و عقب ماندگی سوق داد.



به گزارش عطر حرم به نقل از مهر، هر ایرانی بارها با مسائلی رو به رو شده است که رنگ و بویی از غرب دوستی و تائید رفتارهای غربی و در مقابل تحقیر و خود کم بینی دارد. موضوعی که تنها گفتار را تحت الشعاع قرار نده و اثر آنرا در سطوح بالاتر تصمیم گیری های کلان فرهنگی و سیاسی و اجتماعی نیز می توان دید، در واقع خودباختگی و خودکم بینی بااینکه در ظاهر به یک عبارت ختم می شود اما اثر آنرا در مقیاس کوچک و بزرگ دیده می شود. این مورد مهم و البته قابل بررسی در چند سال گذشته نیز به کرات نمونه های آن در بستر شبکه های مجازی که مجالی برای حرف و سخن از هر موضوعی است قابل مشاهده می باشد. آنهائی که به زیبایی از جامعه غربی و حتی اشکالات و خرابی ها و نابسامانی ها و معضلات آن با عینک خوش بینی و ملاطفت صحبت می کنند عمدتا در برخورد با بهترین های داخلی زبان به گله و شکایت و شکوه می گشایند. در واقع بدی غرب را خوبی می بینند و خوبی کشور خودرا بد! این نگاه خودباختگی و غرب دوستی و احساسی که موجب می شود خودرا کوچک و کم و دیگری را بزرگ و باارزش ببینیم ریشه در یک جریان تاریخی و هدایت شده دارد که خواسته یا ناخواسته انسان را در یک کشور غیر اروپایی و آمریکایی پست و حقیر می شمارد و انسان دیگری در اروپا و آمریکا را متمدن. چیزی که نه فقط در کشور خودمان که نمونه های آنرا در دیگر کشورها نیز می تواند پیدا کرد.
برای ریشه یابی مسئله خود تحقیری باید نگاهی تاریخی به زمانیکه غربی ها سلطه خودرا بر دیگر کشورها و جوامع شروع کردند و با استثمار و استعمار به غارت و چپاول کشورهای فقیرتر پرداختند. آنها افزون بر این و با یک تجاوز فرهنگی توانستند این نگاه را بر مردم کشورهای دیگر بقبولانند که انسان غربی با سلطه و تجاوز و پیشرفت در چند زمینه توانسته بر دیگر ممالکت غلبه کند پس در همه امور بر دیگر ملت ها برتری دارد.
محسن ردادی در کتاب «خوانش پسا استعماری از هویت ایرانی» به این نکته اشاره می کند که یکی از اقدامات مهم استعمارگران دست کاری داستانهای تاریخی ملت های تحت استعمار است تا در شناخت دوست و دشمن گرفتار اشتباه شوند. برای استعمارگران بهتر است مردم کشور مستعمره روایتی را از تاریخ قبول کنند که در آن غرب و استعمار همه چیزهای خوب را کشف یا اختراع کرده است. در مقابل سنت تاریخی کشور خودشان آکنده از تاریکی، گرسنگی، ظلم و خرافات باشد.
مارکس در سال ۱۸۵۳ میلادی گفته است که جامعه هند هیچ تاریخی ندارد، دست کم تاریخی که شناخته شده باشد و یکی از مزایای استعمار بریتانیا این است شبه قاره را به روایت تاریخ غرب درمی آورد و اینطور با نفی تاریخ مستقل هندوستان این امکان به وجود می آید که تاریخ هندوستان در قالب تاریخ غرب روایت شود.
پس استعمار برای حفظ و ادامه سلطه اش بر ملت های تحت نفوذ تلاش می کند تاریخ ملت ها را بگونه ای دیگر جلوه دهد که مانع استقلال و خودباوری ملت ها شود. هدف غائی این است که با استعمار کشورها، سود استعمار به حداقل برسد.

تجربه گلستان و ترکمنچای


ایرانیان در طول جنگ های گوناگون در هفت هزار سال قبل پیروزی و شکست های مختلفی را تجربه کرده اند. اما جنگ با روسیه و حوادث پس از آنکه منجر به قراردادهای گلستان و ترکمنچای شد نشان داد این شکست با همه شکست های گذشته متفاوت است. ایرانی ها در اثر شکست از روسیه و نیز مقایسه کشور خود با کشورهای اروپایی گرفتار احساس ضعفی شدند که آنها را به جستجوی راهی برای جبران این ضعف و عقب ماندگی سوق داد. برخی راه جبران را در مدد گرفتن از سنت و کوشش برای یافتن چاره ای بومی جستجو کردند؛ آنان در گفتمان خودباوری هستند، اما آن دسته از افراد که عقب ماندگی ایرانی ها از فرنگیان را به هویت بومی ارتباط دادند و راهکار را در این دانستند که تا حد ممکن از غرب تقلید نماییم و غربی شویم زیر پرچم گفتمان خودباختگی قرار دارند.
مرحله گسست وضعیتی را به وجود می آورد که ایرانی خودرا در آینه اروپا به تماشا می بیند. خیلی از ایرانی ها هویت اروپایی را هویتی بی نقص دیدند که کنترل و یکپارچگی ویژه ای دارد. از نظر آنان اروپاییان نه فقط بر منابع طبیعی تسلط پیدا کرده و طبیعت سرکش را رام کرده اند، بلکه توانسته اند ملل و تمدن های دیگر را نیز بر طبق نظام دلخواه خود اداره کنند و به استعمار بکشند. در یک کلام گویی هویت فرنگی بر شرق و غرب عالم سیطره دارد. این تصویر از حکومت و جامعه ای که زیبایی و قدرت یکپارچگی را همزمان تحقق بخشیده است، برای ایرانی ها بسیار جذاب بود. از اینجا بود که برخی تمنای تبدیل شدن به این هویت جوان و قدرتمند را در سر پروراندند و می توان آنها را پیشگامان خودباختگی نامید.
مشاهده فرهنگ و کشورهای توسعه یافته در دل برخی ایرانی ها آتش تمنای رسیدن به این تصویر دلکش را برافروخت. از دوران قاجار به بعد همه تلاش ها برای رسیدن به همین تصویر آرمانی بود که «هویت آرمانی» را به رخ می کشید. خودباختگان ایرانی می کوشیدند هویت غربی را مانند لباسی بر تن کنند تا از زیبایی و توانایی و یکپارچگی که انسان غربی از آن بهره مند بود برخوردار شود. حرف آخر اینکه آنها افزون بر این و با یک تجاوز فرهنگی توانستند این نگاه را بر مردم کشورهای دیگر بقبولانند که انسان غربی با سلطه و تجاوز و پیشرفت در چند زمینه توانسته بر دیگر ممالکت غلبه کند پس در همه امور بر دیگر ملت ها برتری دارد. مارکس در سال ۱۸۵۳ میلادی گفته است که جامعه هند هیچ تاریخی ندارد، دست کم تاریخی که شناخته شده باشد و یکی از مزایای استعمار بریتانیا اینست شبه قاره را به روایت تاریخ غرب درمی آورد و این طور با نفی تاریخ مستقل هندوستان این امکان به وجود می آید که تاریخ هندوستان در قالب تاریخ غرب روایت شود. اما جنگ با روسیه و حوادث بعد از آنکه منجر به قراردادهای گلستان و ترکمنچای شد نشان داد این شکست با همه شکست های گذشته متفاوت می باشد.


منبع:

1404/06/30
09:21:43
5.0 / 5
299
تگهای خبر: آمریكا , زیبایی , فرهنگ , گل
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان عطرحرم در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۶ بعلاوه ۵
پربیننده ترین ها

پربحث ترین ها

جدیدترین ها

عطر حرم

atreharam.ir - حقوق مادی و معنوی سایت عطر حرم محفوظ است

عطر حرم

عطر و ادکلن و اسانس
عطرحرم، پلی بین احساسات و خاطرات، پلی بین شما و دنیای رایحه ها