سلسله مباحث مهدویت-۵۰؛
غیبت امام عصر، سنت الهی است، غربال شیعیان در آخرالزمان
به گزارش عطر حرم فرموده اند غیبت، سنت الهی است. یكی از سنت های الهی امتحان و ابتلاء است بنابراین غیبت صورت گرفت تا ابتلاء و امتحانی برای امت اتفاق بیفتد.
به گزارش عطر حرم به نقل از مهر، متن زیر جلسه پنجاهم از سلسله مباحث مهدویت است كه توسط حجت الاسلام سیدمحمدباقر علوی تهرانی ایراد شده است. بحث ما درباره وجوه غیبت است كه برای چه غیبت اتفاق افتاد؟ آیا ممكن بود، غیبت رخ ندهد؟ اینكه در روایت می فرماید «ملئت الارض عدلا و قسطا»، این مسئله در دوره بعد از شهادت امام عسكری امكان تحقق داشت؟ دلایلی كه ما در مورد علل غیبت امام عصر بیان می نماییم، همه نقلی است چون به نظر می آید باب عقل در اینجا كارآمد نیست. عقل در كلیات می تواند حرف بزند و در جزئیات بیانی ندارد. وجوه نقلی را كه بیان می نماییم، علت تامه نیستند كه مثلاً بگوییم این است و جز این نیست، بلكه ائمه در جهات و ابعاد مختلف، بیانات مختلفی را در مسئله چرایی غیبت داشته اند. یك وجه را در جلسه گذشته بیان كردیم و گفتیم مسئله غیبت سرّ الهی است. اولاً كه امام مأذون نیست این سر را بیان كند و دوم اینكه فرموده اند، این سر در دوران ظهور منكشف می شود. مسئله جناب خضر و موسی را در این باب مثال زدیم كه جناب خضر در آخر، حكمت سوراخ كردن كشتی، كشتن غلام و خراب كردن دیورا را بیان نمودند. از باب اینكه خداوند حكیم است و حكیم كار عبث نمی كند و غیبت جزء حكمت الهی است، ازاین رو اساسا غیبت وجهی دارد كه ما نمی فهمیم. با استناد به روایت وجه دومی را بیان كرده اند و فرموده اند غیبت، سنت الهی است. یكی از سنت های الهی امتحان و ابتلاء است بنابراین غیبت صورت گرفت تا ابتلاء و امتحانی برای امت اتفاق بیفتد. آیات اینكه ما مبتلا شدن و امتحان را بعنوان سنت برای تمام خلایق و امت ها و خود انبیا داشته باشیم، را در جلسه گذشته خواندیم حال آنكه یكی از امتحان های امت اسلامی هم غیبت امام عصر است. زراره از امام صادق نقل می كند «قال: سمعت الصادق جعفر بن محمد صلی الله ضد و آله یقول: «ان للقائم غیبة…» ثم قال ضد السلام: «وهو المنتظر الذی یشك الناس فی ولادته. فمنهم من یقول: اذا مات ابوه، مات ولاعقب له. ومنهم من یقول: قد ولد قبل وفاة ابیه بسنتین؛ لان الله عزوجل یحب ان یمتحن خلقه فعند ذالك یرتاب المبطلون». یعنی از امام صادق شنیدم كه می فرمودند: «همانا برای قائم (پیش از آنكه قیام كند) غیبتی است.». سپس فرمودند: «او، منتظری است كه مردم؛ در ولادتاش؛ به شك و تردید می افتند و بعضی می گویند: «زمانی كه پدرش (امام حسن عسكری ضد السلام) رحلت كرد، فرزندی برای او نبود» و بعضی گویند: «دو سال پیش از وفات پدرش؛ متولد شده است»؛ زیرا، خداوند عزوجل، محققا، امتحان خلقاش را دوست می دارد و در آن هنگام، باطل جویان، شك و تردید می كنند. ازاین رو یكی از مزایای این امتحان این است كه می خواهند ببیند چه كسی در دین ثابت قدم است و چه كسی دیننش ریشه ندارد كه در روایت به «مبطل» نام نهاده شده است. چون باطل هر امری است كه ریشه ندارد. امیرالمومنین به شخصی به نام فرات می فرمایند «اما والله لاقتلن انا و ابنای هذان و لیبعثن الله رجلا من ولدی فی آخرالزمان یطالب بدمائنا، و لیغیبن عنهم تمییزا لاهل الضلاله حتی یقول الجاهل: ما لله فی آل محمد من حاجه». یعنی به خدا قسم من و این دو فرزندم حسن و حسین (ع) شهید خواهیم شد، خداوند در آخر الزمان مردی از فرزندانم را به خونخواهی ما بر خواهد انگیخت و او مدتی غایب خواهد شد تا مردم آزمایش شوند و گمراهان جدا گردند، تا جایی كه افراد نادان می گویند: خداوند دیگر به آل محمد كاری ندارد. بحث غیبت امتحان است منتهی یك امتحان مخصوص شیعه است. و كسانی می گویند خدا دیگر به آل محمد توجهی ندارد كه سال ها بر سر سفره خاندان بوده اند. حدویث دوم این است كه جابر جعفی از امام باقر (ع) روایت می كند «قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَتَی یَكُونُ فَرَجُكُمْ فَقَالَ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ لاَ یَكُونُ فَرَجُنَا حَتَّی تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا یَقُولُهَا ثَلاَثاً حَتَّی یُذْهِبَ [اَللَّهُ تَعَالَی] اَلْكَدِرَ وَ یُبْقِیَ اَلصَّفْوَ». جابر جعفی گفته است: به محضر مبارك امام باقر ضد السّلام عرض كردم: فرج شما خاندان علیهم السّلام چه زمانی خواهد بود؟ حضرت فرمودند: هیهات، هیهات! فرج واقع نخواهد شد؛ مگر پس از آن كه شما غربال شوید، بعد [دوباره] غربال شوید، بعد [بار سوم] غربال شوید-این جمله را سه مرتبه تكرار كردند- تا این كه خداوند كدورت ها را از بین برده، صفا و پاكی باقی بماند. این سوال مطرح است كه چرا باید این غربال صورت بگیرد؟ هدف اصلی امام این است كه عدل و داد را مستقر كند و ظلم و جور را از بین ببرد. برای استقرار عدل و داد، چند چیز لازم است. یكی مجری عادل است و دوم اینكه مجری، عدالت را بشناسد و سوم پذیرش عدالت است. جامعه باید پذیرش عدالت داشته باشند. این حقیقتی است كه در حكومت امیرالمومنین وجود نداشت و جامعه اش پذیرش عدالت را نداشتند. چون این جامعه باید به پذیرش عدالت برسد، پس باید غربال شود. حدیث دیگری از امام صادق روایت می كند كه «لابد للناس من أن یمحصوا، و یمیزوا، و یغربلوا و یخرج فی الغربال خلق كثیر.» یعنی ناگزیر، مردمان امتحان می شوندو از هم تمییز می یابند و غربال می شوند و خیلی از غربال بیرون می روند (در امتحان، موفق نمی شوند). حدیث چهارم می فرماید «و الله لتمیزن، و الله لتمحصن، و الله لتعزبلن كما یغربل الزوان من القمح (و فی روایة عن الصادق (ع) بزیادة: حتی لا یبقی منكم الا الأقل ثم كفه تقلیلا»... یعنی حضرت امام باقر (ع) فرمود: بخدا قسم تمیز كرده می شوید. بخدا قسم خالص و پاك می شوید بخدا قسم غربال می شوید همچنانكه دانه های غیر گندم از گندم در موقع غربال كردن جدا می گردد. امام صادق شبیه این حدیث را روایت كرده و فرمودند: تعداد كمی از شما همراه قائم (ع) باقی می ماند. بنابراین ذكر شده است كه تعداد ثابت قدمان در ولایت امیرالمومنین در آخرالزمان از كبریت احمر كمتر است و ثواب هزار شهید بدر و حنین را به آنها می دهند چون ثابت قدم كم است. این حكایت از این معنا می كند كه انتظار یك حالت خنثی نیست. ما به جهت اینكه ریزش پیدا نكنیم وظایفی داریم كه به واسطه آن «انتظار الفرج افضل اعمال امتی» می شود. اگر ما به وظایف خود عمل نماییم، ریزش پیدا نخواهیم كرد. امام یك رسالت دارد كه در دعای ندبه می خوانیم «این قاطع حبائل الكذب و الافتراء» كجاست باطل كننده دسیسه های دروغ و افترا. پیامبر دعایی دارد كه می فرماید اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِی مِنَ النِّفَاقِ، وَ عَمَلِی مِنَ الرِّیَاءِ، وَ لِسَانِی مِنَ الْكِذْبِ. پس آنچه امام زمان می خواهد اتفاق بیفتد با منافق رخ نمی دهد. بنابراین باید ناخالص ها باید از خالص ها جدا شوند. ما باید جامعه ای داشته باشیم كه نقاب نداشته باشد. امام عصر نفاق را از بین می برد و دعای پیامبر این است كه من منافق نباشم. پیامبر می فرماید «ثَلاَثٌ مَنْ كُنَّ فِیهِ كَانَ مُنَافِقاً وَ إِنْ صَامَ وَ صَلَّی وَ زَعَمَ أَنَّهُ مُسْلِمٌ مَنْ إِذَا اُئْتُمِنَ خَانَ وَ إِذَا حَدَّثَ كَذَبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فِی كِتَابِهِ «إِنَّ اَللّهَ لا یُحِبُّ اَلْخائِنِینَ» وَ قَالَ «أَنَّ لَعْنَتَ اَللّهِ عَلَیْهِ إِنْ كانَ مِنَ اَلْكاذِبِینَ» وَ فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ اُذْكُرْ فِی اَلْكِتابِ إِسْماعِیلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ اَلْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولاً نَبِیًّا». یعنی سه صفت است كه هر كه داشته باشد منافق است، با اینكه اهل نماز و روزه باشد و خویش را مسلمان پندارد: كسی كه چون امانت بدو سپارند خیانت كند، چون خبری دهد دروغ گوید، هر گاه وعده دهد خلف كند، خدای عز و جل در كتابش فرموده است: «خدا خیانتكاران را دوست ندارد» و فرموده: «لعنت خدا بر او اگر از دروغگویان باشد» و فرموده: «اسماعیل را در كتاب یاد كن، همانا او درست وعده و رسول و پیغمبر بود.» یكی از شرایطی كه چنین فرد منافقی را از بین می برد، طول غیبت است و سبب می شود اینها ریزش پیدا كنند. پیامبر می فرماید «أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِیهِ كَانَ مُنَافِقًا خَالِصًا، وَمَنْ كَانَتْ فِیهِ خَصْلَةٌ مِنْهُنَّ كَانَتْ فِیهِ خَصْلَةٌ مِنْ النِّفَاقِ حَتَّی یَدَعَهَا: إِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ، وَإِذَا حَدَّثَ كَذَبَ، وَإِذَا عَاهَدَ غَدَرَ، وَإِذَا خَاصَمَ فَجَرَ» یعنی «هر كس كه این چهار خصلت در او دیده شود، منافق خالص است. و هر كس، در او یكی از آنها دیده شود، یك خصلت از نفاق دارد مگر زمانی كه آنرا ترك كند. آن چهار خصلت عبارتند از: ۱ هرگاه، امانتی به او سپرده شود، خیانت می كند. ۲ هنگام صحبت كردن، دروغ می گوید. ۳ اگر عهد وپیمانی ببندد، پیمانش را می شكند. ۴ هنگام دعوا، دشنام می دهد و ناسزا می گوید».
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب