صلح حدیبیه، مقدمه فتح مكه

صلح حدیبیه، مقدمه فتح مكه عطر حرم: بیعت به اتمام رسید. همه مسلمانان با پیامبر (ص) بیعت کردند که آماده جنگ شوند. عثمان به اردوگاه مسلمانان بازگشت و اعلام نمود مکیان آماده مذاکره هستند. مشرکان مکه که بر سر دوراهی قرار گرفته بودند، راه سومی را انتخاب کردند. آمادگی مشرکان برای مذاکره خود یک موفقیت بزرگ برای مسلمانان به حساب می آمد.


به گزارش عطر حرم به نقل از ایسنا، علی متقیان در یادداشتی، صلح حدیبیه را که منجر به فتح مکه شد، تبیین کرده است. در این یادداشت می خوانیم: بعد از اتمام غزوه احزاب و شکست کامل همه کفر در مقابل اسلام در غزوه خندق، پیامبر (ص) در یک تصمیم کاملا حساب شده و غافلگیرکننده، اعلام فرمودند برای انجام اعمال عمره عازم مکه خواهیم شد.
مسلمانان با بیان پیامبر (ص) آمادگی کردند و در رکاب پیامبر (ص) عازم مکه شدند. مکه ای که تا حالا جنگ های مختلفی با مسلمانان داشته و اغلب شکست خورده است. مسلمانان عازم عمره، در مسجد شجره محرم شدند و شترهای قربانی را همراه کرده، به طرف شهر مکه حرکت کردند، پیامبر (ص) دستور داده بود مسلمانان تنها سلاح فردی داشته باشید و از حمل سلاح جنگی اجتناب کنند.
کاروان حرکت کرد. شوق زیارت در مسلمانان افزون بود؛ چونکه بیش از پنج سال است از رفت و آمد به مکه محروم شده اند. کاروان پیامبر (ص) به همراه مسلمانان به منطقه حدیبیه رسید. حدیبیه منطقه ای است نزدیک، اما خارج از سرزمین حرم است. مشرکان مکه از ورود کاروان ناآگاه هستند. پیامبر (ص) در این تصمیم دست به ابتکاری زد که مشرکان مکه در هر صورت و با هر تصمیمی محکوم بودند. اگر پذیرای میهمانان ناخوانده می شدند و مسلمانان را به شهر راه می دادند، به جهت پذیرایی از دشمن محکوم بودند و اگر راه نمی دادند "صد عن سبیل الله" کرده، جلوی زوار کعبه را گرفته بودند که گناه بزرگی بود. پیامبر (ص) تصمیم گرفت برای اطلاع مکیان فرستاده ای به مکه اعزام کند. به چند تن از مسلمانان پیشنهاد شد. از رفتن خوف داشتند! در نهایت عثمان بن عفان که خود از خاندان امویان به شمار می آمد، پذیرفت تا برای اطلاع دادن به ابوسفیان عازم مکه شود. اقامت عثمان در مکه طولانی شد! و شایعه ای درگرفت که عثمان در مکه به دست مکیان کشته شده است. در صورت صحت این شایعه، یعنی کشتن سفیر و پیام جنگ!. پیامبر (ص) به سبب اینکه مسلمانان را برای انجام عمره آورده بود و تصمیم جنگ با مشرکان مکه نداشت، برایش رضایت همراهان، در صورت جنگ، مهم می باشد. زیر درختی نشست و از مسلمانان خواست در صورتیکه برای جنگ با مشرکان مکه آماده هستند، بیعت کنند. آیات سوره «فتح» پیرامون این بیعت نازل شده است. " لقد رضی الله عن اللمومنین اذ یبایعونک تحت الشجره..." خداوند از مومنانی که زیر درخت با تو بیعت کردند خشنود گشت.
در آیه دیگری آمده "رضی الله عنه و رضوا عنه" هم خدا از اینها راضی است و هم اینها از خدای شان راضی هستند. برمبنای آیات سوره فتح این بیعت به "بیعت شجره" نامگذاری شد چون زیر درخت انجام شد. "بیعت رضوان" گفته اند چون خداوند از آنها راضی بوده است و "بیعت الحرب" گفته اند چون آماده جنگ شدند.
بیعت به اتمام رسید. همه مسلمانان با پیامبر (ص) بیعت کردند که آماده جنگ شوند. عثمان به اردوگاه مسلمانان بازگشت و اعلام نمود مکیان آماده مذاکره هستند. مشرکان مکه که بر سر دوراهی قرار گرفته بودند، راه سومی را انتخاب کردند. آمادگی مشرکان برای مذاکره خود یک موفقیت بزرگ برای مسلمانان به حساب می آمد، چونکه مشرکان تا روز گذشته مسلمانان را قبول نداشتند و به رسمیت نمی شناختند که با آنها مذاکره کنند و با تمام وجود برای از میان برداشتن مسلمانان تلاش می کردند. حالا با این حضور، رسما آماده شدند بجای جنگ با مسلمانان، با آنها مذاکره کنند. وقتی گروهی آماده مذاکره می شود، یعنی طرف مقابل را قبول دارد و به رسمیت می شناسد.
هیات نمایندگی مشرکان مکه به سرپرستی عمرو بن سهیل به منطقه حدیبیه، محل استقرار کاروان رسول الله (ص) وارد شد. مذاکره طرفین شروع شد. تصمیم گرفتند پیمان نامه ای بنویسند و بر طبق آن دو طرف پایبند به مفاد آن باشند. همین که مشرکان مکه بجای جنگ و حمله به مدینه قبول کرده اند به مذاکره، امتیازی شمرده می شود. کاتب این پیمان نامه علی بن ابیطالب (ع) است. مسلمانان و همراهان عمرو هم شاهد، هر پیشنهادی که مطرح می شود با قبول دو طرف مکتوب می گردد.
ابتدای پیمان نامه نوشته شد محمد رسو ل الله (ص). عمرو با این عنوان مخالفت کرد و گفت اگر قبول داشتم شما رسول خدا هستید که مذاکره و پیمان لازم نبود، من فرزند سهیل هستم و شما فرزند عبدالله، بنویسیم محمد بن عبدالله، پیامبر پذیرفت و دستور داد رسول الله را پاک کردند و عبدالله نوشتند.
مورخین و سیره نویسان درباب این پیمان نامه و تدوین آن و عکس العمل مسلمانان برای قبول هر یک از بندهای پیمان نامه ها توضیحات فراوانی داده اند و حتی اعتراض مسلمانان برای هر یک از بندها را مفصل نوشته اند و نقل قول هایی دارند که بعضی اصحاب گفتند ما هنگام تنظیم این پیمان نامه بر پیامبری ایشان به خاطر کوتاهی هایی که می آمد شک کردیم!!.
بعد از ذکر نام دو طرف مذاکره برای بندها و شرایط پیمان نامه شروع شد. دو طرف پذیرفتند که طرفین از این به بعد تا مدت 10 سال هیچگونه زد و خورد و جنگی نداشته باشند (10 سال آتش بس). بعضی ها بر این امر راضی نبودند! پیامبر پذیرفت و کاتب هم نوشت.
بند دیگر این پیمان این بود که: رفت و آمد دو طرف در مکه و مدینه، بدون هیچگونه محدودیت و مزاحمتی آزاد باشد.
امسال مسلمانان حق ورود به مکه نداشته باشند و سال بعد در همین ایام مکه به مدت سه روز در اختیار مسلمانان برای انجام عمره قرار خواهد گرفت.
این بند را پیامبر پذیرفت و در پیمان نامه نوشته شد، اما مسلمانان اعتراض داشتند که پیامبر ما را برای انجام عمره به اینجا آورده است.
در بند دیگر آمده بود که اگر اهالی مکه مسلمان شدند و قصد عزیمت به مدینه داشتند، پیامبر بایستی آنان را به مکه برگرداند و به عکس، اگر مسلمانی به اسلام پشت کرد و کافر شد مکیان پذیرای او خواهند بود. پیامبر این شرط را پذیرا شد و علی (ع) مطابق توافق طرفین این بند را به پیمان نامه اضافه فرمود. بعضی مسلمانان دیگر تحمل این یند را نداشتند و می خواستند دست شان برای دعوت باز باشد. اعتراض مسلمانان بالا گرفت و حتی شک و تردید بیشتری پدید آمد!!. پیامبر مسلمانان را به صبر و فرج الهی سفارش فرمودند.
یکی دیگر از بندهای پیمان نامه که برای مسلمانان موقعیتی ماندگار ایجاد کرد، این بود که طایفه و قبیله ای مایل باشند می توانند با محمد (ص) یا با مکیان هم پیمان باشند. تا پیش از این پیمان، قبایل و طوایف با مسلمانان هم پیمان نمی شدند، چون خوف داشتند به جرم هم پیمانی با مسلمانان از طرف مشرکان مورد تعرض قرار گیرند، اما از این پس مسلمانان می توانستند با هر طایفه ای که بخواهند هم پیمان شوند.
مفاد پیمان نامه نوشته شد و به تایید پیامبر و سهیل رسید و شاهدان دو طرف تایید کردند. جلسه به پایان رسید. در همین زمان، در انتهای کاروان سر و صدایی به گوش رسید. خبر آوردند که پسر سهیل بن عمرو مسلمان شده و می خواهد در اردوگاه مسلمانان بماند. پیامبر فرمود مطابق پیمان نامه ای که امضا گردیده، نمی توانیم پذیرای شما باشیم و پسر عمرو را برای پیوستن به اردوگاه نپذیرفت. پیامبر بر اجرای پیمان نامه ای که بسته بود پایبند بود و پیمان نامه ای را تایید فرمود که آینده اسلام با امضای این پیمان تغییرکرد و فتح مبین آشکار شد.
مذاکره به اتمام رسید و صلح نامه به تایید دو طرف رسید. پیامبر (ص) دستور فرمودند چون عمره به سال بعد افتاده و امسال نمی توانیم اعمال عمره را انجام دهیم، لباس احرام را از تن خارج کنید. بعضی مسلمانان مدعی شدند که شما به ما وعده عمره داده بودید و بایستی به مکه برویم.
پیامبر از احرام خارج شدند و مسلمانان به تدریج تبعیت کردند. کاروان پیامبر به طرف مدینه حرکت کرد و سال بعد در همان ایام پیامبر به اتفاق تمام کسانی که عمره به گردن داشتند، در غیاب چند نفری که از دنیا رفته بودند، به طرف مکه حرکت کردند و تحت عنوان «عمره القضا» به مدت ۳ روز در مکه مراسم عمره را انجام دادند. این مراسم نخستین مراسم عمره مسلمانان بعد از هجرت به مدینه بود.
همانطور که ذکر شد یکی از بندهای پیمان نامه این بود که هر مسلمانی که از مکه به مدینه می آمد، مسلمانان بایستی او را به مکه بازگردانند. دو جوان مکی مسلمان شدند و به مدینه آمدند، مکیان مامورانی فرستادند برای بازگشت آنان به مکه، ماموران نزد پیامبر آمدند و درخواست نمودند این دو تن بایستی به مکه بازگردند، پیامبر در امتداد رعایت پیمان نامه، از دو جوان خواست که همراهی کنند و به مکه برگردند. به دستور پیامبر دو جوان با ماموران مکه همراهی کردند و با دعای پیامبر از مدینه خارج شدند. در میان راه دوجوان تصمیمی گرفتند تا از شر ماموران خلاصی یافته و در بین راه مستقر شوند. شباهنگام به ماموران حمله ور شده و آنان را از پای درآوردند و شمشیرهای آنان را برداشته در بین راه مکه به مدینه استقرار یافتند. خبر اعتراض و استقرار معترضان به مکه رسید. تازه مسلمانان مکه که حق نداشتند به مدینه بروند، با شنیدن اعتراض و محل استقرار این دو جوان، به آنها پیوستنند و کم کم به تعدادشان اضافه گردید. این جمعیت برای کاروان های عبوری مکیان مزاحمت ایجاد می کردند. کار را به جایی رساندند که ابوسفیان نماینده ای به مدینه فرستاد و از پیامبر خواست این بند پیمان نامه را خط زده و هر تازه مسلمانی که از مکه قصد اقامت در مدینه دارد بتواند به مدینه مهاجت کند. با حذف این بند، جوانانی که در بین راه مستقر بودند، به مدینه وارد شدند و این بندی که مسلمانان هنگام امضای آن بر پیامبر شوریده بودند واعتراض می کردند با عنایت الهی که پیامبر وعده داده بود، حذف شد.
این پیمان نامه که به صلح حدیبیه معروف است، پیروزی بزرگی برای مسلمانان به حساب آمد و سوره فتح با باخبر "انا فتحنا لک فتحا مبینا" در این زمان نازل و در حقیقت مکه بدلیل اجرای مفاد این پیمان نامه فتح شد.
همانطور که ذکر شد، در یکی از بندهای صلح نامه آمده بود: مسلمانان و مشرکان می توانند با هر قبیله ای که می خواهند هم پیمان شوند. بعد از امضای صلح نامه، مسلمانان با قبیله بنی خزاعه و مشرکان مکه با قبیله بنی بکر هم پیمان شدند. بعد از چندی قبیله بنی بکر به قبیله بنی خزاعه حمله کرد که سبب شکستن پیمان صلح حدیبیه شد. ابوسفیان بعد از اطلاع از شکستن پیمان توسط بنی بکر هم پیمان خودش، سریع خودرا به مدینه رساند تا با پیامبر (ص) به گفتگو نشسته و پیمان را باردیگر برقرار نماید که در این کار موفق نشد و بدون تجدیدپیمان به مکه بازگشت.
پیامبر (ص) در رمضان سال هشتم دستور حرکت بدون اعلام مقصد صادر فرمود. مسلمانان حضرت را به مقصدی نامعلوم همراهی کردند. وقایعی در این سفر صورت گرفت که ذکر آن در این مجال نمی گنجد. پیامبر(ص) در نزدیکی مکه استقرار یافت. هنوز مکیان از حضور پیامبر باخبر نشده بودند. در شب استقرار دستور داد هیزم جمع کرده و به تعداد زیاد آتش روشن کنند. (در سنت های جنگی وقتی لشکر در محلی مستقر می شد، هر 10 نفر آتشی روشن می کردند و گرد آن می نشستند، هم غذا درست می کردند و هم در مدت کوتاهی از نور آن بهره مند می شدند. در این سنت هر شعله آتش نشان از 10 نفر داشت). پیامبر (ص) در آن شب دستور داد به تعداد خیلی زیاد آتش روشن کنند. ابوسفیان با دیدن آتش ها سراسیمه به محل آتش ها نزدیک شد. فکر می کرد طایفه بنی خزاعه حمله کرده اند. در میان راه عباس عموی پیامبر را دید. از او سوال کرد چه خبر است؟ عباس ماجرای را برای او بیان و ابوسفیان را برای ورود به کاروان مسلمانان دعوت کرد. ابوسفیان پذیرفت و به همراه عباس وارد اردوگاه مسلمانان شدند.
عباس خدمت رسول الله (ص) رسید و ماجرای حضور ابوسفیان را در بین گذاشت. حضرت فرمود بعد از نماز بامداد او را می بینم. ابوسفیان شب را در اردوگاه گذراند و عظمت و هماهنگی مسلمانان را به ویژه در نماز جماعت صبحگاهی، از نزدیک مشاهده کرد. بعد از نماز او را به خیمه پیامبر بردند تا خدمت رسول خدا (ص) رسید و مسلمان شد. حضرت او را به مکه فرستاد و فرمود به مردم مکه اطلاع بده اسلحه ها را بر زمین بگذارند. هر کس در حرم اجتماع کند در امان است، در خانه خود بماند در امان است و در خانه ابوسفیان برود در امان است. ابوسفیان به مکه آمد و ماجرا را برای مردم مکه بازگو کرد. مکیان سلاح را برزمین گذاشتند و منتظر ورود مسلمانان شدند. پیامبر همراهان را به چهار دسته تقسیم کرد و برای هر گروه فرمانده ای منصوب نمود و دستور داد دست به شمشیر نمی برید و با شعار صلح و دوستی وارد مکه می شوید. یکی از گروه ها هنگام ورود شعاری سر داد "الیوم یوم الملحمه" امروز روز انتقام است! پیامبر (ص) تا شعار آنها را شنید، دستور داد: اینطور شعار دهید "الیوم یوم المرحمه" امروز روز بخشش است. مسلمانان بدون برخورد وارد مکه شدند و پیامبر به مسجدالحرام وارد شد، طواف کرد و فرمود کلیددار کعبه بیاید و درب کعبه را باز کند. در کعبه باز شد. به همراه حضرت حضرت علی (ع) وارد کعبه شدند و بت های مستقر در مکه را بیرون ریختند و خانه وحدت را از بت های ساخت بشر خالی کردند.
بعد از شکستن بت ها، پیامبر در آستانه درب کعبه ایستاد، سکوتی مردم مکه را گرفته بود. گویا صدای نفس مردم مکه به گوش نمی رسید. پیامبر (ص) سخن شروع کرد. هر دستوری که صادر می فرمود اجرا می شد. پیامبر (ص) بعد از حمد ثنای الهی و شکرانه پیروزی مکه خطاب به مردم مکه فرمود: "فاذهبوا و انتم الطلقا" بروید همه شما را آزاد کردم.
مورخین نوشته اند وقتی پیامبر به مردم مکه خطاب فرمود بروید همه شما آزادید، گویا یکبار دیگر زنده شدند و صدای نفس های آنان شنبده شد.
شهر مکه که در رمضان سال هشتم هجرت بدون جنگ و خونریزی فتح شد، نتیجه صلحی بود که در سال ششم هجرت در منطقه حدیبیه با مشرکان بسته شد.




منبع:

1400/02/19
15:26:24
5.0 / 5
1080
تگهای خبر: اسلام , پیامبر , دین , سفر
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۹ بعلاوه ۵
عطر حرم

atreharam.ir - حقوق مادی و معنوی سایت عطر حرم محفوظ است

عطر حرم

عطر و ادکلن و اسانس