حجت الاسلام پناهیان:

غرب انسان را با سبک زندگی، ضعیف می کند بعد می گویند آزاد هستید!

غرب انسان را با سبک زندگی، ضعیف می کند بعد می گویند آزاد هستید! به گزارش عطر حرم علیرضا پناهیان در سحرهای ماه مبارک رمضان با حضور در برنامه‌ی سحر شبکه‌ی افق، فصل جدیدی از سلسله مباحث تاریخ بعثت و عصر ظهور را به گفتگو پرداخته است.



به گزارش عطر حرم به نقل از مهر، علیرضا پناهیان در سحرهای ماه مبارک رمضان با حضور در برنامه‌ی سحر شبکه‌ی افق، فصل جدیدی از سلسله مباحث «تاریخ بعثت و عصر ظهور» را شروع کرده و درباره‌ی تناسب بعثت پیامبر اسلام (ص) با ظهور امام زمان (ع) به گفتگو می پردازد. در ادامه، فرازهایی از جلسه سوم این گفتگو را می خوانید:
رسول خدا (ص) هم با مستکبرین و مؤمنین مغرور برخورد کرد و هم مستضعفین را از استضعاف بیرون آورد
همان طور که در جلسه قبل بیان شد، پیامبر (ص) پس از بعثت، درواقع با دین داران و مؤمنین مغرور مواجه بود. اما غیر از غرور و تکبر مؤمنانه که پیامبر (ص) با آن مقابله می کرد، اقدام کلیدی دیگری هم در دستور کار رسول خدا (ص) بود که در این نشست عرض می کنم. پیامبر اکرم (ص) نه تنها با آنان که به دین خودشان و به آنچه از معنویات داشتند مغرور شده بودند برخورد می کرد، بلکه می خواست با کسانی که مرعوب شدند هم برخورد کند و آنها را از مرعوب بودن بیرون بیاورد. رسول خدا (ص) می خواست یک گروه را از مغرور بودن و یک گروه را از مرعوب بودن خارج کند. به تعبیر دیگر رسول خدا (ص) با مستکبرین برخورد می کرد که البته جنس این استکبار با استکباری که امروز ما می شناسیم متفاوت است. در روایات هست که اگر حضرت موسی (ع) با یک فرعون برخورد کرد، رسول خدا (ص) با فراعنه‌ی گوناگونی برخورد کرد. این چند فرعون همان سران قریش بودند که اسامی آنها هم آورده شده است. «مُحَمَّدٌ أُرْسِلَ إِلَی فَرَاعِنَةٍ شَتَّی مِثْلِ أَبِی جَهْلِ بْنِ هِشَامٍ وَ عُتْبَةَ بْنِ رَبِیعَةَ وَ شَیْبَةَ و …» (احتجاج، طبرسی / ج ۱/۲۱۶)
رسول خدا (ص) از طرفی می خواهد با مستکبرین برخورد بکند و از سویی دیگر می خواهد مستضعفین را از استضعاف بیرون بیاورد و به آنها قدرت بدهد. این نکته خیلی مهم می باشد. در بسیاری از مساجد و مدارس ما این اتفاق نمی افتد. ما وقتی می خواهیم به یک جوان یا نوجوان یاد بدهیم که تو باید آمریکا را نپذیری و «مرگ بر آمریکا» بگویی، باید خودش را به یک انسان قدرتمند، به یک انسان صاحب رای و صاحب نظر تبدیل نماییم. قدرت دادن به مردم و به مستضعفین، اتفاقی است که ما منتظریم در ظهور هم بیفتد، یعنی خدا بر مستضعفین منّت بگذارد و آنها غلبه پیدا کنند و آنها در واقع ائمه و وارثین زمین بشوند. (وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ؛ قصص/۵)
شیوه‌ی اداره‌ی دولت ها حتی در دموکراتیک ترین صورت های موجود، این طور نیست که مردم را تقویت کند / بروکراسی تضعیف کننده‌ی مردم است
اگر دقیق نگاه بکنید به صورت زیرپوستی می بینید که شیوه‌ی اداره‌ی دولت ها حتی در دموکراتیک ترین صورت هایی که شما می بینید و ادّعا می کنند، واقعاً این نیست که مردم را تقویت نمایند. امروزه دموکراسی در جهان به نفع کارتل ها و تراست هاست. الآن در کشور ما دقیقاً چه کسی این دغدغه را دارد که مردم باید قوی بشوند؟ مقام معظم رهبری بارها در همین هفت هشت ماه اخیر فرمودند که مردم در اداره‌ی امور خودشان دخالت کنند، در امور سیاسی و نظارت بر تصمیم گیری ها مشارکت کنند. وقتی مردم می خواهند اقدامی انجام بدهند باید بتوانند.
بروکراسی تضعیف کننده‌ی مردم است. این بروکراسی در آموزش و پرورش یک طوری دانش آموز را لِه می کند. این بروکراسی در دانشگاه ها یک طوری آسیب می زند. ظاهراً بروکراسی چیز بدی نیست، بالاخره آمده است تا بسیاری از بی نظمی ها را از بین ببرد و به کارها نظم بدهد اما واقعش این است که بروکراسی در مقام کنترل، ضعف هایی را به مردم تحمیل کرده است. ما باید در شیوه‌ی حکمرانی و اداره‌ی کشور تغییر ایجاد نماییم. مردم سالاری حقیقی باید پدید بیاید.
در روایتی هست که خداوند متعال در هنگام ظهور امام زمان ارواحناله الفداء ضعف را در بین مؤمنین از بین می برد. امام زین العابدین (ع) می فرماید: «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا أَذْهَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ شِیعَتِنَا الْعَاهَةَ وَ جَعَلَ قُلُوبَهُمْ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ وَ جَعَلَ قُوَّةَ الرَّجُلِ مِنْهُمْ قُوَّةَ أَرْبَعِینَ رَجُلا» (خصال، شیخ صدوق / ج ۲/ ص ۵۴۱) خداوند قلب های مؤمنین را مانند پاره های آهن خواهد نمود و به هر یک از آنها قدرت چهل مرد را می دهد. رسول خدا (ص) فقط با مستکبران مبارزه نکرد، بلکه مستضعفان را هم تقویت کرد.
کسانی که زور را پذیرفتند مانند کسانی که زور گفتند، دوبرابر عذاب می شوند
شاید در قرآن کریم سه چهار تا آیه داشته باشیم که بنده تصور می کنم عجیب ترین آیه های قرآن است. یکی این است که خداوند متعال می فرماید اگر بعضی ها را از جهنم بیرون بیاورم و به دنیا برگردانم باز کافر می شوند «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ» (انعام، ۲۸). این یکی از عجیب ترین آیه های قرآن است، به آسانی هم نمی گردد این را تشریح کرد که چطور می شود اینها پس از تجربه و چشیدن جهنم باردیگر کافر شوند. یکی دیگر از آیات عجیب قرآن که البته مضمونش به صورت های مختلف در قرآن تکرار شده این است که بعضی ها در جهنم می گویند که خدایا، ما ضعیف بودیم و مستکبران و بزرگان مان، ما را گمراه کردند، پس اینها را دوبرابر عذاب کن. خدا می فرماید هردو گروه را دوبرابر عذاب می کنم. «قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ قالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ» (اعراف، ۳۸) چرا شما حرف آنها را پذیرفتید؟ چرا شما ضعیف ماندید؟ چرا شما زور را پذیرفتید؟ فقط زورگویی مطرح نیست، بلکه مرعوب شدن برای هر برتری ای که کسی دارد هم ممنوع می باشد.
ما در مدرسه‌ی علمیه خودمان، اوّل رفتیم بهترین اساتید را برای بچه ها بیاوریم چون وقتی بچه ها سواد زیاد آنها را می بینند از آنها استفاده می نمایند. پس از مدتی دیدیم بچه ها به خاطر شدّت فاصله ای که با این اساتید دارند مرعوب استاد می شوند و می گویند ما دویست سال دیگر هم به او نمی رسیم. از آن اساتیدِ خیلی خوب عذرخواهی کردیم گفتیم ما این قدر استاد خوب نمی خواهیم. ما یک استادی می خواهیم که گاهی بگوید «من اشتباه کردم!» یعنی با بچه ها راه بیاید و بچه ها را رشد بدهد.
این جمله را در آیه فوق ببینید: «رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا…»؛ خدایا! اینها ما را گمراه کردند، اینها را دوبرابر عذاب کن! بعد خداوند متعال می فرماید «لِکُلٍّ ضِعْفٌ»؛ هر دو را دوبرابر عذاب می کنم. عجیب این است که مثلا آن مستکبران، در دنیا اینها را نابود کردند و از اینها سواری گرفتند، طبیعی است که آنها دوبرابر عذاب بشوند. نکته‌ی خیلی مهم این است که این هایی که در دنیا بدبختی کشیدند، آنجا هم باید دوبرابر عذاب بشوند. از نظر فرهنگی هم همینطور است. مثلا آن کسانی که از نظر فرهنگی در بین مردم گمراهی ایجاد می کنند آنها دوبرابر عذاب می شوند، آنهایی هم که در کوچه و خیابان دنبال اینها راه بیفتند و گمراه بشوند هم دوبرابر عذاب می شوند.
پیامبر (ص) مناسبات را به هم ریخت و افراد ضعیف را تقویت کرد
پیامبر گرامی اسلام مناسبات را به هم ریخت و افراد ضعیف را تقویت کرد. یک نمونه اش بلال حبشی است. چه کسی فکر می کرد در آن جامعه یک غلام سیاهپوست برود بالای خانه‌ی کعبه و اذان بگوید و این همه حرمت پیدا کند؟ یک نکته ای را اینجا باید عرض بکنم. بسیاری از اصحاب برجسته‌ی اولیا خدا که ما اسامی شان را شنیدیم مثل مقداد و سلمان، از نظر اجتماعی آنچنان کاری نتوانستند بکنند. اینها جزو مستضعفان خوب بودند، اینها مثلا غلام یا جزو طبقه ضعیف جامعه بودند، کسی برای اینها وقعی قائل نبود و بنا بر این نتوانستند کاری بکنند. ولی پیامبر اکرم (ص) این گونه افراد ضعیف را تقویت کرد و به اینها رو داد که البته عوارضی هم داشت. بنده نمی توانم عوارضش را شفاف بگویم و با اشاره عرض می کنم. یکی از عوارضش این بود که پس از پیامبر (ص) کسانی مدعی شدند که حتی مدعیان حکومت و سیاست در آن زمان هم کفرشان درآمده بود که «اصلاً اینها که هستند؟!» مثلا پس از پیامبر گرامی اسلام اگر کسی می خواست حکومت را به دست علی بن ابیطالب ندهد و خود به دست بگیرد، باید ابوسفیان می بود چون در این حوزه سابقه ای داشت، اما کسانی آمدند که هیچ پایگاه اجتماعی نداشتند و کسی نبودند ولی رسول خدا (ص) شهر را به هم ریخته و کسی که چندان پایگاه اجتماعی هم ندارد می تواند بالا بیاید حالا چه به غلط چه به درست، به حدی که ابوسفیان گفت یا علی (ع)! تو قیام کن من با تو بیعت می کنم تا قصه را جمع کنیم!
این نکته خیلی برجسته است. پیامبر (ص) این دل شیر را داشت که مستضعفین را کمک نماید تا رو بیایند. اما ایجاد مناسبات جدید، عارضه هم دارد و بعضی از همین ها امکان دارد بلای جان شما و جامعه بشوند! چاره ای نیست؛ آدم به خاطر چند تا بی نماز که درِ مسجد را نمی بندد! یعنی این سیره‌ی صحیح را باید عمل کرد.
الآن غیر از مقام معظم رهبری، بنده کسی را نمی بینم که دنبال تحقق مردم سالاری دینی باشد. همین چند وقت پیش چندین بار با دولت صحبت کردند که برای دخالت دادن مردم در امور مختلف، چه کار می کنید؟ خود مردم هم خیلی انتظار ندارند! دخالت ما یعنی چه؟ بگو مسائل مالی را درست کنند، بگو مسائل اقتصادی را درست کنند، شغل ایجاد بکنند، ما دخالت بکنیم یا نکنیم، مسئولین درست کار بکنند. ولی رهبر انقلاب، غیر از درست عمل کردن مسئولین، دنبال این هم هستند که مسئولین زیاد هم قدرتمند نشوند؛ مردم باید قدرتمند بشوند. این دغدغه حتی دغدغه‌ی عمومی بسیاری از مردم هم نیست! سیاسیونی هم که یک زمانی از مردم دم می زدند ولی منظورشان از مردم، باندهای سیاسی مخوفِ هم رای خودشان بود، آنها هم دیگر الآن «مردم مردم…» نمی گویند. چون خودِ مردم آنها را کنار زدند. غرض این که رسول خدا (ص) هم با مغرورین برخورد می کرد هم با مرعوبین. دین ما خیلی با این مساله که افراد مرعوب قدرت ها بشوند در تعارض است.
غربی ها انسان را با سبک زندگی غلط، ضعیف می کنند بعد می گویند «شما آزاد هستید!»
غربی ها یک رندی ای می کنند، از آزادی حرف می زنند، اما از قدرت و قدرتمندی حرف نمی زنند. آدم ها را ضعیف می کنند بعد می گویند «شما آزاد هستید!» شبیه اتفاقی که در فیلم گلادیاتور افتاد. در آن فیلم، یک گلادیاتور اسیر پادشاه یا فرماندار ظالم بود. مردم همه از شاه خواستند که با این گلادیاتور قوی رسماً در میدان مبارزه کند. آن پادشاه که زورش به این گلادیاتور نمی رسید رفت به زندان و یک خنجر به بدن این گلادیاتور فرو کرد، بعد آمد و گفت شما آزاد هستی بیا با هم مبارزه نماییم. باآنکه گلادیاتور با همان وضعیت هم تصادفاً در مبارزه پیروز شد. غربی ها انسان را با سبک زندگی غلط، ضعیف می کنند بعد می گویند شما آزاد هستید.
شما ببینید دموکراسی خواستار مدّعی و دروغگو در عالم، همه دنبال فرهنگ ابتذال هستند. چون با فرهنگ ابتذال، آدم ها را ضعیف می کنند بعد به همین آدم های ضعیف می گویند «شما آزاد هستید، هرچه شما بگویید!» بعد خودشان این آدم های ضعیف شده را راحت اداره می کنند، در بعضی کشورها با انقلاب های رنگین و در بعضی کشورهای دیگر با همان روند سیاه و سفید جاری خودشان.
حالا ببینیم که اسلام چه کار می کند؟ باآنکه مولوی می گوید اصلاً کار انبیا این است که انسان ها را آزاد بکنند، اما انبیا فقط آزادی نمی دهند. آزادی دادن یعنی قدرت های بزرگ را از بین بردن. انبیا در کنار این که قدرت های بزرگ را می زنند یعنی آزادی می دهند، به ضعفا هم می گویند «شما ضعیف نباشید» رسول خدا (ص) ترفندهایی اجرا می کرد تا ضعفا احساس ضعف نکنند مثلا با آنها نشست و برخاست می کرد، رفتار خودش مثل همین مردم مستضعف بود، به آنها رو می داد به قدری که به پیامبر (ص) جسارت می کردند. سوره نازل می شد که پیامبر (ص) حیا می کند به شما حرفی بزند، ولی شما احترام او را نگه دارید! پیامبر را با بی تربیتی صدا نزنید! پیامبر به ضعفا رو داد و آنها را تقویت کرد.
به تعبیری می شود اظهار داشت که این رو دادن، دستور قرآن هم هست «یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة» (آل عمران، ۱۶۴) کتاب، آموزش هایی است که از طرف خدا به مردم می رسد، «حکمت» یعنی رو دادن، یعنی تو نظر بده. آقا ما چه نظری بدهیم؟ شما بگو ما اطاعت بکنیم. نخیر! شما باید نظر بدهی. حکمت را تعلیم بده تا آنها بتوانند اظهارنظر بکنند. این از زیبایی های فوق العاده‌ی دین ما است.
طبق روایت، اگر تعداد مظلومان از تعداد ظالمان بیشتر باشد خدا دعای مظلومان را مستجاب نمی کند
مقام معظم رهبری در جملات اول بیانیه‌ی گام دوم فرمودند هر ملّتی قیام نمی کند اما ملّت ایران قیام کرد، هر کسی هم قیام بکند نمی تواند قیام و انقلاب خودش را ادامه بدهد ولی ملّت ایران ادامه داد. همین یک جمله که «هر ملّتی قیام نمی کند» یک کتاب شرح می خواهد. چرا مردم قیام نمی کنند؟ در دنیا مردم خیلی اهل سیاست نیستند، اصلاً طمع قدرتمند شدن ندارند؛ می گوید یک لقمه بخور نمیر به من بده، من چه کار دارم تو چه کار می کنی؟ بنا بر این سیاستمداران قدرت می گیرند و به چپاول ملّت ها می پردازند. بله؛ ملّت ها کتک هم می خورند و آنها را هم نفرین می کنند.
جالب است در روایتی از رسول خدا (ص) آمده است که می فرماید: «إِنَّ اللّهَ عز و جل یَستَجیبُ لِلمَظلومینَ، ما لَم یَکونوا أکثَرَ مِنَ الظّالِمینَ، فَإِذا کانوا أکثَرَ مِنَ الظّالِمینَ فَلا یَستَجیبُ لَهُم» (حکمت نامه پیامبر اعظم (ص)، ری شهری / ج ‏۱۰/ ص ۲۷۹) وقتی تعداد مظلومان از تعداد ظالمان بیشتر باشد خدا دعای مظلومان را مستجاب نمی نماید. چون وقتی تعدادتان بیشتر است باید خودتان قدرتمند بشوید و بلند شوید آنها را از بین ببرید. بنابراین می بینید رسول خدا (ص) کاری می کند عماریاسر برای خودش یک کسی بشود.
جریان به هم ریختن مناسبات اجتماعی چیزی بود که آن زمان، مردم عرب تحمل نکردند. تا رسول خدا (ص) از دنیا رفت، اینها به سرعت مناسبات قبلی را سر جای خودش برگرداندند. به چه روشی این کار را کردند؟ مثلا وقتی خواستند بیت المال را تقسیم بکنند، اغلب بیت المال را به اقویا دادند و ضعفا را ضعیف و گرسنه نگه داشتند. وقتی امیرالمؤمنین علی (ع) آمدند این معادله را باردیگر به هم ریختند، شروع کردند بیت المال را بین همه مساوی تقسیم کردن، بنابر بعضی از اقوال یک عده از نزدیکان حضرت هم اعتراض می کردند که «آقا شما ما را با غلام مان یکی گرفتی؟»
این داستان در زمان امیرالمؤمنین (ع) به کجا رسید؟ آن مردمی که امیرالمؤمنین (ع) می خواستند تقویت شان کنند، به حضرت وفادار نبودند، و درواقع حرف شان این بود که «آقا ما را رها کن، بگذار همان معاویه اداره کند!» آنها به امیرالمؤمنین (ع) خیانت کردند. داستان یک تراژدی پیچیده میشود. امیرالمؤمنین علی (ع) از طرفی باید با امثال معاویه برخورد بکند که عموم مردم تقویت بشوند. این عموم مردم به جای این که وقتی تقویت بشوند امیرالمؤمنین (ع) را پشتیانی بکنند، پشت امیرالمؤمنین علی (ع) را خالی کردند. امیرالمؤمنین علی (ع) از پنج سال حکومت حدوداً دو سال و نیم درگیر ماجرای «غارات» بودند. امیرالمؤمنین (ع) نه از دست معاویه بلکه از دست مردمی غصه می خوردند که حاضر نبودند قدرتمندانه عمل کنند. این درد و داغ خیلی بزرگ است. این حرف ها را بر مبنای کتاب «الغارات» بیان کردم که شهید سلیمانی سفارش می فرمود «این کتاب را بخوانید» برای من خیلی جالب است که شهید سلیمانی سفارش به این کتاب می کرد و می فرمود این کتاب یک مقتل تمام عیار امیرالمؤمنین علی (ع) است. این کتاب که حوادث دو سال و نیم آخر حکومت امیرالمؤمنین علی (ع) را به تصویر کشیده، از قدیمی ترین کتاب های تاریخی ما است.
تا وقتی قریش ایمان نیاوردند و فتح مکه اتفاق نیفتاد عموم مردم جزیرة العرب ایمان نیاوردند
پس دین ما دو تا کار می کند. یکی مستکبران را نابود می کند، یکی مستضعفان را تقویت می کند. حالا شما به مستضعفان بگو «خواهش می کنم بیایید تقویت بشوید، جمع بشوید راه های تقویت را با همدیگر بررسی بکنیم…» رسول خدا (ص) چه طرح هایی را اجرا کرد که ضعفا به اقویا تبدیل بشوند و کسی زیر بار کسی نرود.
در روایات تاریخی از سیره‌ی ابن هشام و دیگران همه گفتند، در روایات ما هم از معصومین (ع) هست که تا وقتی قریش ایمان نیاوردند و فتح مکه اتفاق نیفتاد بقیه مردم تسلیم نشدند و اکثریت جزیرة العرب ایمان نیاوردند. وقتی اینها ایمان آوردند، انگار رؤسای مردم ایمان آوردند و آن وقت عموم مردم، پیغمبر را قبول کردند. این نشان داده است که هنوز مناسبات ریاست به هم نریخته بود. پس از پیامبر (ص) هم به مرور همان ریاست های قبلی برگشت و آخر سر، قدرت به دست پسر ابوسفیان (معاویه) افتاد. فضای کلی را نگاه بکنیم.
دین اول انسان را قدرتمند می کند، بعد در اثر قدرتمندی تو نیاز نداری نامهربانی و ظلم کنی
حالا ما هم اکنون باید چه کار کنیم؟ یکی از جلوه های تقویت مردم و تقویت جامعه در اداره‌ی جامعه توسط مقام معظم رهبری این است که می فرماید «العلمُ سلطان» (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید / ج ۲۰/ ص ۳۱۹)، بروید علم بیاموزید که علم شما را قدرتمند می کند؛ یا از اقتصاد مقاومتی صحبت می کند که جامعه قدرتمند بشود؛ یا در مسائل دفاعی و امنیتی ما به قدرتی واقعاً فراتر از قدرت منطقه ای رسیدیم. دین این کار را می کند، انسان ها و جامعه را قدرتمند می کند.
یکی از وجوه ضعف ما در جهاد تبیین این است، الآن شما اگر از مردم بپرسید که دین با آدم چه کار می کند؟ می گویند آدم را مهربان می کند، آدم سخاوتمند می شود، آدم سربه راه می شود، آدم ظلم نمی نماید. همه‌ی صفاتی که می گویند، به تعبیر بنده، از جنس صفات یک ببعی خوب و سربه راه نازنین است. همه هم خوب است ولی دین پیش از این مهربانی ها و خوبی ها و ظلم نکردن و شاخ نزدن و لگد نزدن و گاز نگرفتن و…، اول انسان را قدرتمند می کند. بعد در اثر قدرتمندی تو نیاز نداری نامهربانی کنی، زور داری ولی نمی زنی. این طرز تربیت دینی است. مهم ترین شاخصه‌ی یک مدرسه، یک دبستان، یک دبیرستان خوب برای تعلیم و تربیت این است که جوان های قدرتمند تربیت کند. امام رضا (ع) می فرماید اگر دیدی کسی گناه نمی کند گولش را نخور شاید عرضه ندارد، شاید نفس او ضعیف است بنابراین این گناه نکردن برای او ارزش ندارد. «فَمَا أَکْثَرَ مَنْ یُعْجِزُهُ تَنَاوُلُ الدُّنْیَا وَ رُکُوبُ الْحَرَامِ مِنْهَا لِضَعْفِ نِیَّتِهِ وَ مَهَانَتِهِ وَ جُبْنِ قَلْبِهِ» (احتجاج، طبرسی / ج ۲/ ص ۳۲۰)
پس پیامبر گرامی اسلام فقط نمی خواست گردن گردنکشان را بشکند یعنی آنها را از سرِ راه مردم بردارد؛ از این طرف می خواست مردم را هم تقویت کند. الآن کدام یک از استانداران ما بهتر است؟ کسی که نه فقط به مردم خدمت بکند بلکه مردم را تقویت کند. استانداران، سیاستمداران، نمایندگان مجلس-که فرض می نماییم همه هم انقلابی هستند-اگر مردم را تقویت نکنند چه اتفاقی می افتد؟ چون قدرت متمرکز و جمع شده و به دست مردم سپرده نشده بالاخره یک دزدی می آید طمع می کند آنرا برمی دارد می برد.
بعضی از نمایندگان مجلس رسماً با طرح شفافیت مخالف اند به خاطر این که با این طرح، مردم تقویت می شوند! البته مخالفان شفافیت، این را به این عبارت نمی گویند، بلکه می گویند «بخش هایی از مردم بر ما فشار می آورند!» مثلا شما کی هستید که بر شما فشاری نیاورند؟ بله امکان دارد که دو نفر هم سوءاستفاده بکنند یا امکان دارد خودتان را کنار بگذارند. اما شفافیت، مردم را تقویت می کند.
ما باید شیوه‌ی حکمرانی مان را از این شیوه هایی که غربی ها دارند خیلی فاصله بدهیم. آن وقت شما خواهید دید کشور ما نمونه‌ی آن چیزی می شود که آنها ادعا می کنند نامش «دموکراسی» است. اگر مسئولین خوب ما اجازه بدهند، کشور ما نمونه‌ی مردم سالاری خواهد بود. برخی از مسئولین که بد هستند دنبال رانت خواری هستند و می خواهند مردم را تضعیف کنند و خودشان چپاول کنند، آنها که تکلیف شان معلوم است. ما می گوئیم مسئولین ما جزو این دسته نیستند. خوب ها هم باید کاری کنند تا قدرت، دست مردم قرار بگیرد. مردم باید قوی بشوند. مردم یک محله در اوضاع محلّه‌ی خودشان، در منطقه‌ی خودشان بتوانند تأثیرگذار باشند. بله، البته امکان دارد سوءاستفاده هایی هم بشود. مگر در زمان پیامبر (ص) سوءاستفاده نبود؟!
امام زمان (ع) حضور و تاثیر مردم را تقویت می کند، بعد دیگر در میان مردم گردنکش ها و طاغوت ها در نمی آیند
امام زمان ارواحناله الفداء چگونه عمل می کنند که می توانند یک حکومت مستمرّ جاودانه تا روز قیامت تشکیل بدهند و دیگر ظالم و گردنکشی باقی نماند؟ همیشه که جنگ نمی کنند! اوّلش جنگ می کنند، بعدش دیگر صلح است و همه راحت زندگی شان را می کنند. چه طوری این اتفاق می افتد؟ امام زمان ارواحناله الفداء حضور و تاثیر مردم را تقویت می کنند. بعد دیگر در این مردم گردنکش ها و طاغوتی ها در نمی آیند. این وضعیتی است که در واقع رسول خدا (ص) در صدر اسلام ایجاد کردند.
رسول خدا (ص) دوتا سختی بزرگ داشتند: یکی این که با طواغیت و گردنکشان برخورد بکنند، دیگر این که با ضعفا برخورد بکنند و به آنها بگویند «بیایید قوی بشوید» ولی آنها حاضر نبودند.
وقتی رسول خدا (ص) خواستند قدرتمندها را به زمین بزنند دشمنی ها شروع شد
این از مشکلاتی است که ما باید در زمان خودمان از بین ببریم و باید این بخش تاریخ را خوب بخوانیم. بسیاری از انقلابیون ما این بخش را نمی خوانند و برجسته نمی کنند. خیلی ها که اصلاً به تاریخ اسلام نگاه انقلابی نمی کنند بلکه اخلاقی نگاه می کنند. انگار یک آقای معلم اخلاقی آمدند و گفتند «من می خواهم اخلاقی باشم» بعد یک عده بداخلاق هم خواستند حضرت را بکُشند. اتفاقاً ایشان تا زمانی که اخلاقی بودند و هنوز به پیامبری مبعوث نشده بودند، کسی با ایشان کار نداشت و به ایشان احترام هم می گذاشتند، مگر وقتی می خواستند حجرالأسود را در دیوار کعبه بگذارند همه توافق نداشتند که ایشان آن سنگ را به جای همه بگذارد؟ همه به سرِ رسول خدا (ص) قسم می خوردند به حدی که وقتی رسول خدا (ص) با حضرت خدیجه (س) ازدواج کردند، زن ها به حضرت خدیجه (س) حسادت کردند. معلوم است که ارزش های رسول خدا (ص) را می فهمیدند.
اما بعد از آن که ایشان مبعوث شدند، قصه تغییر نمود. پس این طور نبود که ایشان بخواهد کار اخلاقی بکند و بداخلاق ها بخواهند با ایشان مبارزه کنند. تا زمانی که ایشان صرفا یک اسوه‌ی اخلاق بود همه با ایشان موافق بودند. ولی وقتی که آمدند مناسبات را به هم ریختند دشمنی ها آغاز شد. آن مناسبات این بود که آمدند قدرتمندها را به زمین بزنند؛ یعنی همان ابعاد سیاسی که سال قبل صحبت کردیم. سال قبل دراین زمینه که وجه سیاسی بعثت و برخورد پیامبر با قدرتمندها باید تقویت بشود، بیشتر صحبت کردیم. چیزی که خودِ انقلابیون هم زیاد به آن نمی پردازند این است که وقتی شما گردن کشان را زدید، این قدرت به دست مردم می افتد و مردم باید خودشان قوی بشوند.
امر به معروف و نهی از منکر یعنی قدرت دست مردم باشد و مردم خودشان را اداره کنند
اینجاست که مفهومی به نام امر به معروف و نهی از منکر زنده می شود. امر به معروف و نهی از منکر یعنی قدرت دست مردم است، خودشان را باید اداره بکنند.
امیرالمؤمنین علی (ع) می فرماید تمام خوبی ها در مقایسه با امر به معروف و نهی از منکر مانند یک قطره است در مقابل دریای موّاج و بعد می فرماید برتر از همه‌ی اینها این است که جلوی مسئول ظالم بایستی و سخن از عدالت بگویی و اعتراض کنی. «وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنْ الْمُنْکَرِ إِلَّا کَنَفْثَةٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ … وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِکَ کُلِّهِ کَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِر» (نهج البلاغه، صبحی صالح / ص ۵۴۲) وقتی ضعیف هستی جلوی مسئولی که ظلم می کند نمی ایستی، اما وقتی که احساس قدرت کردی می ایستی.
به امیرالمؤمنین (ع) می گفتند «تو مدیریت بلد نیستی!» چون ایشان می خواست به مردم میدان بدهد
ما باید در مدرسه بچه های مان را این طور تربیت نماییم. واقعاً بنای آموزش و پرورش باید تغییر کند. پدر و مادرها باید همین کار را بکنند. گاهی به بهانه‌ی ادب، بچه ها را خفه می کنند، ضعیف شان می کنند، به بچه ها برای اظهارنظر جرأت نمی دهند. این رسول خدا (ص) بود که جرأت می داد. این امیرالمؤمنین علی (ع) که جرأت می داد. رسول خدا (ص) این قدر جرأت می داد که می گفتند رسول خدا (ص) دهان بین و ساده لوح است، هرچه بگوییم قبول می کند. درحالی که او می خواهد تو را تقویت بکند بنابراین به تو میدان می دهد!
به امیرالمؤمنین می گفتند تو سیاست بلد نیستی، تو مدیریت بلد نیستی. چرا می گفتند؟ به جهت اینکه می خواست به آدم ها میدان بدهد، آدم ها را آدم حساب می کرد و مسئولیت های شان را می شناخت حتی جای آنها هم کار نمی کرد.
این جریانی است که باید به موازات همدیگر پیش برد. اعتقادیون و اخلاقیون از هر دو بُعد درباره‌ی آن صحبت نمی کنند، یعنی آنهایی که به دین صرفا بعنوان یک مسئله‌ی اعتقادی نگاه می کنند و آنهایی که به دین صرفا بعنوان یک مسئله‌ی اخلاقی نگاه می کنند، از بُعد سیاسی حرکت پیغمبر که اجتناب از طاغوت است بحث نمی کنند «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت‏» (نحل، ۳۶). بعضی از مساجد ما پس از نماز نمی گویند «مرگ بر آمریکا»، می گویند ما آمده ایم عبادت کنیم!
کسانی که صرفا برداشت اعتقادی یا اخلاقی از دین دارند به بُعد سیاسی دین نمی پردازند. همینطور برخی از کسانی که از دین برداشت سیاسی دارند و به مبارزه با ظلم می پردازند، به بُعد دیگر نمی پردازند که تو برای مبارزه با ظلم، کافی نیست که یک خروشی ضد ظالم داشته باشی و بعد ساکت بشوی، باید جریان قدرت دائمی مردم شکل بگیرد که در تاریخ داستان هایی دارد که جلسات بعد به آن می رسیم.


منبع:

1401/01/20
23:38:01
5.0 / 5
611
تگهای خبر: آموزش , ائمه , اسلام , امام
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۸ بعلاوه ۲
عطر حرم

atreharam.ir - حقوق مادی و معنوی سایت عطر حرم محفوظ است

عطر حرم

عطر و ادکلن و اسانس