استاد دانشگاه مریلند بیان كرد:
درباره ی سنت گذشته خیلی کم می دانیم
به گزارش عطر حرم، چارلز باترورث اظهار داشت: یکی از مشکلاتی که امروزه با آن مواجهیم این است که درباره ی سنت گذشته بسیار کم می دانیم بنا بر این ما بسیار نیازمند کتاب هایی هستیم که هنوز مکشوف نشده اند.
به گزارش عطر حرم به نقل از مهر، دانشکده الهیات دانشگاه تهران در ادامه وبینارهای بین المللی خود که مدتی است برگزار می شود، وبیناری پیرامون «فلسفه فارابی» با حضور چارلز باترورث، استاد دانشگاه مریلند، نادیا مفتونی، استاد دانشگاه تهران و محمود نوری فیلمساز و مدرس دانشگاه هنر در پلت فرم زوم برگزار شد
باترورث در ابتدای این جلسه سخنانش را این گونه آغاز کرد: بسیار به شخصیتی که ما را گرد هم آورده، یعنی ابونصر فارابی علاقمندم و از آثار دکتر نادیا در رابطه با فارابی آگاه هستم.
وی اضافه کرد: بزرگترین دلیل جذابیت فارابی اینست که او بر چیزی که برای بشر بیشترین اهمیت را دارد یعنی سعادت و خوشبختی بشری تمرکز می کند … به نظر می آید که او با دو رویکرد به سعادت بشری می پردازد. در رویکرد اول چند رساله دارد که حتی میتوان آنها را به مثابه یک رساله ی چندبخشی دید. یکی از آنها «تحصیل السعادة» است و مابقی این مجموعه منسجم، رساله هایی است در رابطه با فلسفه افلاطون و ارسطو. این موارد یک دسته از رساله های فارابی در رابطه با نحوه به دست آوردن سعادت است. مجموعه دیگری با اهمیت مشابه وجود دارد که در غرب به خوبی مجموعه اول شناخته شده نیست یا شاید هم به خوبی به آن پرداخته نشده و آن هم «رسالة فی تنبیه علی سبیل السعادة» است. مقصود هر دو رویکرد هم یکی است: سعادت بشری برای فرد و همینطور سعادتی که بتواند توسط نظام سیاسی پرورانده شود.
باترورث افزود: در «تحصیل السعادة»، فارابی توجه را به مهم ترین چیز در زندگی بشر معطوف می کند و مَفصل و لولای استدلالش را بر آن چیزی که همیشه برایش تلاش می نماییم بنا می کند که عبارت است از علم نظری و ژرف اندیشی و محاسبه و در وهله بعد هم حرفه های عملی قرار می گیرد. در آن اثر، ما دعوت می شویم که به دو مبحث توجه کنیم: اصول تعلیم یا «مبادی التعلیم» و اصول وجود یا «مبادی الوجود».
این استاد دانشگاه مریلند افزود: آن چه در مجموعه اول جالب است شیوه توضیح دادن این موارد توسط فارابی در زمینه علوم نظری و عملی و همینطور شیوه تفاوت قائل شدن او میان افلاطون و ارسطو است. تلاش افلاطون بیشتر برای به دست آوردن علم نظری بود و البته طبق نظر فارابی او در این حوزه موفق نشد و کتاب فارابی با سرزنش کردن عجیب افلاطون تمام می شود. البته این سرزنش بیشتر معطوف به سقراط است تا افلاطون است، با این استدلال که سقراط نمی دانست چگونه با جمهور صحبت کند. به همین سبب سقراط مجبور بود مسیر را به کسی واگذارد که در لفاظی پُر رنگ و لعاب استاد باشد، یعنی چیزی شبیه سفسطه است. این ها روایت فارابی است. در این روایت ارسطو هم به همین منوال شکست می خورد. ارسطو به نهایتِ آن چه می خواهد عرضه نماید دست می یابد اما نمی تواند به مخاطبش یا به خودش آن علمی را توضیح دهد که به واسطه آن بتوانیم همه چیز را در یک دورنما قرار دهیم؛ یعنی علمی که پس از فیزیک می آید که به آن مابعدالطبیعة یا متافیزیک می گویند.
وی افزود: تمام هدف فارابی در این آثار بسیار جذاب است و ما را به ورطه آن چه در دل های خود به آن احساس نزدیکی می نماییم می برد. چون که ما ارتباط بسیار نزدیکی میان دین که در ادبیات فارابی به آن مِلّة و فلسفه می گوید می بینیم. همینطور ارتباط نزدیکی میان آن چه فیلسوف در باب قانون گذاری می خواهد انجام دهد و آن چه قانون گذاران در طول زمان انجام داده اند می بینیم. برای مخاطب یهودی و مسلمان، نخستین نام هایی که در زمینه وضع قانون و شریعت به ذهن متبادر می شود نام حضرت موسی نبی و حضرت محمد(ص)است. در مورد مسیحیان اما قضیه متفاوت می باشد. چون در نظر آنان عیسی نیامد که قانون قبلی را کنار بگذارد، بلکه آمد تا آنرا به انجام برساند. او نیامده که تورات را کنار بگذارد بلکه آمده تا آنرا به کار ببندد. در رابطه با رساله دیگر، یعنی «رسالة فی تنبیه علی سبیل السعادة» و آن چه که می خواهد به ما بگوید باید بگویم که در این رساله فراتر از هرچیز افعال شرافتمندانه به ما آموخته می شود و هم پرورش روح به ما آموخته می شود و بعد از آن پرورش ذهن به ما آموخته می شود.
باترورث اظهار داشت: اینکه بیاموزیم چگونه درایت داشته باشیم همچون اهدافی است که به آن احتیاج داریم. کتاب «رسالة فی تنبیه علی سبیل السعادة» به مثابه مقدمه ای برای چیزهای فراوان دیگری عمل می کند و نقش مقدمه ای بر آموزه های گسترده تر فارابی در زمینه منطق را ایفا می کند. کاری که این کتاب می کند اینست که بیشتر بر «مبادی التعلیم» یا اصول تعلیم تمرکز می کند تا ما را به سمت پرورش روح خودمان سوق دهد بدین سان ما می توانیم به افعال شرافتمندانه برسیم. باید بدانیم افعال شرافتمندانه چیست و به همین سبب باید قادر باشیم که مابین مسائل مختلف تمییز قائل شویم. صرفا برای اینکه به شما نشان دهم نوشته های فارابی چقدر با ظرافت به یکدیگر مرتبط هستند می خواهم به محسن مهدی اشاره کنم. نامی که همه می شناسید. یک عراقی اهل کربلا که در دانشگاه شیکاگو درس خواند و استادی کرد و من هم افتخار کار با او و آموختن از او را داشتم. محسن مهدی متوجه شد که این کتاب کلاً در رابطه با چه سخن می گوید. این کتاب قبل از هر چیز ما را به رساله «الالفاظ المستعملة فی المنطق» رهنمون می شود. کتابی که با این جمع بندی تمام می شود که حالا باید آموختن معقولات را شروع نماییم. سپس ما را از آن جا به فهم فارابی از منطق سوق می دهد. من فکر نمی کنم که فارابی در کوشش برای جا انداختن یک نظام فلسفی است. به عقیده من او بیشتر در کوشش برای واداشتن ما به اندیشیدن پیرامون مسائل مختلف است. اگر هم او می خواست یک نظام فلسفی بنا کند میتوان این موارد را آغاز آن نظام فلسفی دانست.
در ادامه این وبینار محمود نوری سخنانش را با پرسشی از باترورث شروع کرد و اظهار داشت: اگر بخواهیم به تصویری کلی تر برسیم، شما در جایی به جایگاه فارابی در فلسفه اسلامی در قیاس با ابن سینا اشاره کرده اید. آن طور که شما اشاره کردید فارابی بیشتر توانست کنترلش بر دو حیطه فلسفه و دین را مدیریت کند. در حالیکه ابن سینا مسائل بین فلسفه و دین را زیاد به هم پیوند زد و این زیاده روی بود که واکنش غزالی در تهافت الفلاسفه را برانگیخت. دوست دارم این مطلب را بیشتر باز کنید. همینطور توجه به ابن سینا نسبت به فارابی چه در ایران و چه در سطح جهانی بسیار بیشتر است، هرچند ابن سینا به افتخاری نظیر معلم ثانی ملقب نشده است. سبب این توجه چیست؟ آیا می توانیم بگوییم که فارابی آنچنان که باید مورد توجه قرار نگرفته است؟
باترورث پاسخ داد: یکی از مسائلی که برای همه مؤلف ها رخ می دهد احتیاج به نشر و تبلیغ مناسب می باشد. در عصر طلایی اسلام هم تبلیغات مبتنی بر این بود که آثار شما چگونه و توزیع می شود. به هر علتی که بوده آثار فارابی فرجام بسیار بدی داشته است. من هیچ نسخه خطی که هم دوره با خود فارابی باشد را نمی شناسم. آن نسخ خطی به هر ترتیبی که بوده از میان رفته است. ما نسخ خطی ای که متعلق به برهه های بعدی باشد را داریم و می توانیم ارتباط آن با نسخ پیشین را ردیابی نماییم. اما در رابطه با ابن سینا قضیه اصلاً این گونه نیست. او چه در مشرق عالم عرب زبان و چه در مغرب آن از شهرت فراوانی بهره مند شد. به نظرم بیراه نیست بگوییم که در خطه مغرب اوضاع بهتر بوده است. دلیلش را هم نمی دانم اما شاید به این سبب بوده که آن مؤلفان در قرونی زیستند و به شکوفایی رسیدند که اسلام در مغرب به اوج رسیده بود و آثار این مؤلفان در آن جا منتقل شد و کپی برداری شد. یک مثال ساده آن ابن رشد است که نوشته های وی در باب منطق در نسخ خطی فراوانی وجود دارد اما دو نسخه زیبا که خیلی خوب هم از آن حفاظت شده داریم که تقریبا هم عهد با خود ابن رشد است. این آثار در نسخه های مغربی نگاشته شده اند و به قرون بعد انتقال یافته اند و بعداً هم به شکلی به چشم آمده اند. در رابطه با ابن سینا هم اوضاع تقریبا به همین منوال است و خیلی از آثار او از راه نسخ خطی به ما رسیده است. نسخ خطی از این جهت اهمیت دارند که زمانی که می خواهیم آثار یک نویسنده را به شکل جدی بخوانیم ضروریست که سراغ نسخه خطی برویم تا مطمئن باشیم مشغول خوانش آن چیزی هستیم که نویسنده واقعاً نوشته است. ابن سینا از این حیث خوش شانس بوده است. واکنشی که وی در غزالی برانگیخت داستان دیگری است که حالا تا حدودی فراموش شده است. چون که حالا در دنیای عرب توجهی که به غزالی می شود نسبت به توجهی که به فلاسفه می شود سنگینی می کند. من معتقدم که ابن سینا مرزی که فارابی تاکید بر تمایزش را داشت محو کرد. فارابی همیشه بر تفاوت بین «العلوم النظریة» و «العلوم الإلهیة» تاکید می کند. آن چه در رابطه با علوم الهی می دانیم را می دانیم چون که آن چه گفته شده را پذیرفته ایم. آن چه در رابطه با علوم نظری می دانیم را می دانیم چون که به تحقیق و بررسی ادامه می دهیم.
چارلز باتروورث همینطور در رابطه با نظر نیل دگرس تایسون پیرامون اینکه افول تمدن اسلامی را به غزالی و کتاب مخرب تهافت الفلاسفه نسبت می دهد اظهار داشت: من معتقد نیستم که اثر غزالی باعث هیچ نوع افولی شده باشد اما افول تمدنی زمانی رخ می دهد که ما اندیشیدن در رابطه با همین مسائل را متوقف نماییم و به پاسخ های ساده متکی باشیم. متأسفانه امروزه کشور من مثالی عالی برای این مسأله است و حتی زیست دانشگاهی ما بسیار این گونه است، یعنی حتی نیاز نیست به فضای سیاسی بروید. بسیار و بسیار شکایت اساتید و دانشجویان را از وادار شدنشان به سکوت می شنوید. مسائلی وجود دارد که قرار نیست مورد بحث قرار بگیرد. چرا؟ چون هنگام بحث در رابطه با شان احساس خوشایندی نداریم! سابقاً احساس ناخوشایند داشتن مساوی بود با آغاز آموختن! فقط زمانی که این نقطه را پاک نکنیم و تلاش نماییم تلخی ناخوشایندی را بچشیم است که می آموزیم. در نتیجه معتقدم که حالا با مشکل بزرگی مواجهیم. اگر تحصیل، امری خوشایند بود آیا ارزش دنبال کردن داشت؟
چارلز در تحلیل آثار مفتونی پیرامون خیال و هنر و جایگاه هنرمندان در مدینه فاضله فارابی اظهار داشت: ما نمی توانیم این نکته را از نظر دور بداریم که فارابی مؤلف کتابی بسیار معروف در زمینه موسیقی است یعنی «کتاب الموسیقی الکبیر». من آهنگساز نیستم و ابعاد فنی کتاب را نمی فهمم اما چیزی که می فهمم اینست که او مهارت فوق العاده ای در نوازندگی عود داشته است. فهم من اینست که این زمینه در چارچوب آن چه که توسط خیال برانگیخته می شود جا می گیرد و اینکه چگونه مسائلی را توسط خیال بربینگیزید. زمانی که به جایگاهی که فارابی به هنرهای وابسته به منطق می دهد نگاه کنید شعر را می بینید که از خیال بهره می برد و همینطور در کنارش خطابه را می بینید. در نتیجه اموری مثل شعر و خطابه، مسائل را با اتکا به خودشان حل نمی کنند بلکه تلاش می کنند نظرات تحصیل شده یا «المشهورات» را بگیرند و مردم را به باور آنها سوق دهند و به انجام آنها گرایش دهند. این رتبه بندی را باید با دقت مد نظر قرار داد. مثلا وی در «کتاب الحروف» قانون گذاری را چندان مورد توجه قرار نمی دهد و آنرا از میان پنج رتبه در رتبه سوم یا چهارم قرار می دهد. چگونه باید این را فهم کنیم؟ به نظرم او تلاش می کند ما را در رابطه با نحوه دسته بندی هایمان در زمینه های مختلف به فکر وا دارد و هم در رابطه با هدفمان از این دسته بندی ها. همانطور که قبلاً گفتم فارابی مشغول نظام سازی فلسفی نیست بلکه تلاش می کند ما را وا دارد که خودمان فکر نماییم. پس باید پیوسته از خودمان بپرسیم مسأله مد نظر او چیست؟
باترورث با تاکید براینکه یکی از مشکلاتی که امروزه با آن مواجهیم اینست که چقدر در رابطه با سنت گذشته کم می دانیم اظهار داشت: ما بسیار نیازمند کتاب هایی هستیم که هنوز مکشوف نشده اند. مثلا می دانیم آثار معاصر ماکیاولی، توماس هابز، جان لاک، ژان ژاک روسو کدام هایند. اما در عالم عرب بعد از ابن خلدون خلأ بزرگی داریم تا به جمال الدین می رسیم. می دانم که در سنت شما افراد زیادی هستند که می توانند این خلأ را پُر کنند. این افراد بیشتر متعلق به صوفی گری هستند تا چیز دیگری. من با دوست عزیزم حسین ضیایی که کارهای زیادی در رابطه با ابن کمونه کرده بود بحث های زیادی در رابطه با زمینه های فوق می کردم و او افرادی را نام می برد اما او هیچگاه من را متقاعد نکرد. اما مسائل زیادی هست که که از آن بی خبر هستیم.
سپس نوری پرسید که چه چیزی سبب می شود که در بعضی قرون شاهد شکوفایی اندیشه و بازیابی تفکرات پیشینیان و در بعضی دوره ها شاهد آن احساس واداشته شدن به سکوت که در رابطه با آمریکا به آن اشاره کردید هستیم. آیا زمینه اش سیاسی است یا وابسته به اندیشه است؟ آیا زمینه ای است که فلاسفه بتوانند به آن ورود کنند و آنرا مورد بحث قرار دهند؟
این استاد دانشگاه مریلند بیان نمود: من معتقدم نحوه ورود به این مسأله اینست که این اطمینان را ایجاد نماییم که همه تفکرات می توانند مورد بحث قرار بگیرند. باید اجازه دهیم که انسان ها آزادانه فکر کنند. ما می توانیم آنها را به خاطر آن چه می گویند مورد نقد قرار دهیم اما نمی توانیم آنها را مجبور به سکوت نماییم. این مسأله ای است که در آمریکای امروز مورد اعتراض من است و البته این مسأله را در جاهای دیگری از دنیا هم می بینیم. سبب آن از لحاظ سیاسی اینست که مردم فکر می کنند حقیقت را می دانند، در نتیجه هیچ مخالفتی را نمی طلبند. از لحاظ فکری هم سبب آن مشابه است.
نوری توضیح داد: ما در ایران این فرصت را داشته ایم که به مسائل جزئی تر در زمینه فلسفه فارابی ورود نماییم، مانند دکتر مفتونی که فلسفه هنر فارابی را بسط داد و آثارش بازتاب های بین المللی هم داشته است اما در عرصه عمومی تر علم در حیطه کشورهای انگلیسی زبان آیا این زمینه وجود دارد که به مسائل جزئی تر فارابی ورود کرد یا این زمینه همیشه در فرع باقی می ماند؟
چارلز ترورث در انتها اظهار داشت: امیدواریم از راه آموزش دادن، به مخاطب گسترده تری دست بیابیم. این حیطه علمی هیچ وقت خیلی همگانی و عامه پسند نخواهد شد. شاید هم نباید این گونه شود چون که ما به اندیشیدن شفاف نیاز داریم. من دوست دارم ببینم افراد بیشتر و بیشتری به این مسائل رغبت نشان دهند اما صرفا در صورتیکه مایل باشند با دقت به مطالعه بپردازند. همانطور که تجربه خود شما (دکتر مفتونی) نشان داده است چنین موردی دشوار است.
منبع: atreharam.ir
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان عطرحرم در مورد این مطلب