عدم پذیرش اصل ضرورت امتداد، از علل عدم امتدادبخشی فلسفه اسلامی است

عدم پذیرش اصل ضرورت امتداد، از علل عدم امتدادبخشی فلسفه اسلامی است به گزارش عطر حرم، سیداحمد غفاری اظهار داشت: در یک نگاه کلی نمره خوبی به عاقبت امتدادبخشی به دانش فلسفه اسلامی نمی توانم بدهم این واقعیتی است که با تأسف باید به آن اعتراف کرد.



خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه-مصطفی شاکری گرکانی: فلسفه اسلامی میراث ارزشمندی است که به تلاش اندیشمندان مسلمان در خلال قرون متمادی پدید آمده و در تعامل با فلسفه یونان و درنظر داشتن آموزه های قرآنی و حدیثی، نظام خاصی از تفکر را بوجود آورده که می تواند جهان بینی جدید و متمایزی عرضه کند که هم از پشتوانه استدلال و برهان بهره مند است و هم نقشه راه زندگی یک انسان را از مبدأ تا معاد ترسیم می کند.
علیرغم تصور رایج، تلاش فیلسوفان مسلمان محدود به فعالیتهای انتزاعی و نظری نبوده است و در کنار آن، اندیشمندان کوشیدند با استفاده حداکثری از آزادی های فکری و اجتماعی که هر عصر وجود داشته، پیرامون نحوه اداره جامعه و مدیریت سیاسی و فرهنگی جامعه هم فلسفه ورزی کنند و به بیان آرا و اندیشه های خود بپردازند. بهترین شاهد در این حوزه آثاری است که تحت عنوان «سیاست مدن و تدبیر منزل» از جانب حکماً نگارش شده و مبین دیدگاه های اجتماعی و سیاسی آنها است.
با این وجود به نظر می آید فرصت آن فرارسیده که این میراث پرارزش مورد مطالعه مجدد قرار بگیرد و با استفاده از یافته ها و تجربه غربیان در امتدادبخشی به مکاتب و مبانی فلسفی خود، خوانشی نو از اندیشه های فلسفی حکمای مسلمان عرضه شود که هم روزآمد و ناظر به شرایط موجود باشد و هم بتواند مشکلات فراوانی که امروز دنیای اسلام و جامعه ایران با آن مواجه می باشد را علاج کند.
در همین زمینه و با انگیزه روشن شدن ظرفیت فلسفه اسلامی در پاسخگویی به نیازهای سیاسی و اجتماعی و پیوند بیشتر با موضوعات انضمامی و روزمره، با حجت الاسلام و المسلمین سیداحمد غفاری؛ استاد فلسفه و عضو هیأت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران گفتگو کردیم که حاصل آنرا در ادامه می خوانید؛
*بحث ما در مورد کاربردی سازی فلسفه اسلامی است. ابتدا بفرمائید وقتی از کاربردی سازی فلسفه صحبت می نماییم چه معنایی مورد نظر است و منظور از کاربردی سازی چیست؟
در دانش فلسفه برخلاف دانش های دیگر شامل علوم انسانی و علوم طبیعی با گزاره هایی مواجه هستیم که گاه با تعبیر گزاره های مادر از این گزاره ها یاد می شود. گزاره های مادر یا گزاره های مبنا به گزاره هایی گفته می شود که منشأ تولد گزاره های دیگر می شوند یعنی نه تنها خودشان نظریه علمی هستند بلکه متولدکننده نظریات علمی دیگر محسوب می شوند. بنابراین تعبیر مبنا برای آنها تعبیر شایسته ای است و ارزشمندی آنها هم دقیقا بنابراین است که آنها تکیه گاه اصلی برای نظریات علمی چه در دانش فلسفه، چه در دانش های دیگر انسانی یا طبیعی هستند؛ بنابراین اگر دانش فلسفه نتواند امتداد خودش را در ساحات دیگر علمی نشان دهد ثمره اصلی خودش را از دست داده است. دقیقا بنابراین از قدیم الایام به دانش فلسفه دانش مادر گفته می شد. ازاین رو همه گزاره ها در همه علوم نیازمند اتکا به دانش فلسفه هستند چون دانش فلسفه زاویه نگاه ما به هستی را شکل می دهد.
طبیعی است مقصود ما از کاربردی سازی این نیست از دانش فلسفه توقع داشته باشیم کارکردی مثل علوم طبیعی داشته باشد ولی توقع ما از دانش فلسفه اینست که ثمره خودش را در کف جامعه و در سبک زندگی نشان دهد. وقتی می گوئیم بین فلسفه اسلامی و فلسفه غربی تفاوت وجود دارد، این تفاوت صرفا نباید در نظریه ها و کلاس های درس دیده شود، این تفاوت ها باید در امتدادی که این دانش در سطح جامعه، تمدن و حکمرانی پیدا می کند خودش را نشان دهد.
من متأسفم عرض کنم در یک نگاه کلی نمره خوبی به سر انجام امتدادبخشی به دانش فلسفه اسلامی نمی توانم بدهم. این واقعیتی است که با تأسف باید به آن اعتراف کرد و علل مختلفی دارد. یکی از علل عدم توفیق، عدم پذیرش اصل لزوم امتداد از جانب برخی اندیشمندان فلسفی است
من نمونه اش را خدمت شما عرض کنم. در فلسفه اسلامی دانشجویان فلسفه مدام سوال می کنند ما بارها سر کلاس درس بحث اصالت وجود و اعتباریت ماهیت را شنیدیم. این بحث چه فایده ای دارد؟ فرض کنید اصالت با وجود است یا با ماهیت است، چه ثمری در زندگی ما خواهد داشت؟ آیا صرفا این را می خوانیم که خوانده باشیم یا مقرر است ثمری داشته باشد؟ اگر استاد فلسفه مجهز به رویکرد امتدادی و انضمامی باشد به دانشجوی خودش نشان داده است اعتقاد به اصالت وجود، ثمره وحدت اندیشی را در همه ساحات دانشی به همراه دارد.
به عنوان نمونه در ساحت دانش سیاست، ثمره باور به اصالت وجود حکمرانی هرمی خواهد بود بر خلاف اصالت ماهیت که به نفع حکمرانی موزاییکی است. حکمرانی هرمی منجر به نظریه ولایت می شود ولی حکمرانی موزاییکی منجر به نظریه دموکراسی می شود. این امتدادها وقتی توسط اساتید مورد توجه قرار گیرد و دانشجویان به یافتن امتدادهای گزاره های فلسفی سوق داده شوند، این کمک می نماید فلسفه جدی گرفته شود و در این صورت تمایزات اندیشه ای را به گزاره های فرعی حواله نخواهیم داد و پاسخ چالش های خودمان را در زندگی در کوچه پس کوچه های علوم انسانی و طبیعی نخواهیم جست بلکه به گزاره های مادرمان رجوع خواهیم کرد و خواهیم فهمید اصلی ترین چالش ما با تمدن های غربی در گزاره های علوم سیاسی یا علوم اجتماعی نیست در همین رئالیسم است.
اگر من معتقد به دسترسی به حقیقت باشم در مباحث حکمرانی یا در علوم اجتماعی بگونه ای معیار خودم را عرضه خواهم کرد که منجر به پلورالیسم نخواهد شد. اگر حقیقت را مد نظر قرار دهم و رئالیسم باشم تکثرگرا نخواهم شد. یک فیلسوف نسبی اندیش به علت این که حقیقت را قابل دسترس نمی داند چاره ای جز تکثراندیشی ندارد، چاره ای ندارد جز این که نفی روش کند و هرمنوتیک را بپذیرد و پلورالیسم را بپذیرد و سکولار شود؛ به علت این که دخالت دادن ارزش در حوزه دانش نیازمند معیار است. وقتی شما دسترسی به حقیقت را نپذیرید، معیار را نپذیرفتید و نمی توانید ارزش ها را در دانش دخالت دهید و این شروع سکولاریسم است. پذیرش سکولاریسم پذیرش نوع حکمرانی متفاوت در حوزه اجتماعی است که طبیعی است به حوزه فردی سرایت خواهد نمود و سبک زندگی را تحت تاثیر قرار می دهد.
به طور خلاصه عرض بنده اینست که ما با گزاره های مبنایی در فلسفه مواجه هستیم که عامل اصلی تمایزات میان اندیشه ها در همه ساحات دانشی شامل علوم انسانی و علوم طبیعی است و زمانیکه ما می خواهیم ایده های حاکمیتی، تمدنی، فرهنگی و اجتماعی مان را در سازمان ها و نهادها نهادینه نماییم اینها خط کش های اصلی هستند.

*ما چقدر در امتدادبخشی اجتماعی به فلسفه اسلامی موفق بودیم و اگر موفق نبودیم علتش چه بوده است؟

من متأسفم عرض کنم در یک نگاه کلی نمره خوبی به سر انجام امتدادبخشی به دانش فلسفه اسلامی نمی توانم بدهم. این واقعیتی است که با تأسف باید به آن اعتراف کرد و علل مختلفی دارد. یکی از علل عدم توفیق، عدم پذیرش اصل لزوم امتداد از جانب برخی اندیشمندان فلسفی است. سوگمندانه باید عرض کرد برخی اندیشمندان فلسفی ما امتدادبخشی را خلاف فلسفه ورزی تلقی می کنند و خیال می کنند فلسفه ورزی یعنی پرسه زدن در بین گزاره های فلسفی، عمق بخشیدن به آنها و توقف در آنها بدون این که سرسوزنی توجه گردد که اینها چه ثمری دارد. اینها اعتقاد دارند فلسفه در قالب کلاس فلسفه قابل پیگیری می باشد و همین که شما از این اتاق خارج شدید با جهانی غیر فلسفی مواجهید. این یکی از چالش های ما بین اندیشمندان فلسفی ما است. من با چنین کسانی روبرو بودم، مدت ها با آنها بحث کردم ولی تصلبی در آنها است که مانع پذیرش این حقیقت از جانب آنها می شود.
عامل دومی که برای عدم امتداد معرفی می کنم دشواری امتداداندیشی است. بحث امتداداندیشی یک سرزمین بکر است. متأسفانه در اندیشه اسلامی فیلسوفان ما به جز نوادری مثل فارابی امتداداندیش نبودند. فارابی فیلسوفی است که اگر کتاب «المنطقیات» می نویسد، کتاب «مدینه فاضله» هم می نویسد و فلسفه خودش را در ساحت اجتماع امتداد می دهد و کتاب شهر بافضیلت را بر مبنای اندیشه فلسفی مشاء تدوین می کند. ما چند نفر مثل فارابی داریم؟ امروز اگر می خواهیم در رابطه با امتداد بحث نماییم سریع به فارابی ارجاع می دهیم. ما پس از فارابی ابن سینا داشتیم، ما پس از ابن سینا بزرگانی مثل شیخ اشراق و خواجه نصیر و ملاصدرا و علامه طباطبایی را داریم ولی فیلسوفان بزرگ ما امتداداندیش نبودند بنابراین سرزمین امتداداندیشی سرزمین بکری است، نیازمند است افرادی در این سرزمین بکر کشت کنند و باید سال ها منتظر رویش نظریات نویی بود که نیازمند حک و اصلاح است. بنابراین ما با صعوبتی در این حوزه مواجهیم و دانشجویان ما کمتر می پذیرند به چنین موضوع هایی ورود کنند ولی ما چاره ای نداریم که به این ساحات ورود نماییم.
بنده یک نمونه خدمت شما عرض می کنم. در بحث الگوی پیشرفت، معناشناسی پیشرفت در منظومه تفکر اسلامی با معناشناسی توسعه در اندیشه غربی چه تفاوتی دارد؟ آیا ما می توانیم بگوییم معنای پیشرفت در نگاه ما با آن چیزی که اندیشمند غربی به آن فکر می کند یکی است؟ اساسا این گونه نیست. پس چه کسی باید معنای پیشرفت را بر مبنای مختصات اندیشه اسلامی عرضه کند غیر از فیلسوف؟ امروز با مساله مقاومت مواجه هستیم. دفاع از مقاومت نیازمند مبنا است. ما نمی توانیم سال ها از مقاومت دفاع نماییم بدون این که مبنای آنرا طرح ریزی نماییم. نقطه مقابل مقاومت در دنیای مدرن، جهانی شدن است. فقط فیلسوف می تواند تمایزات مقاومت و جهانی شدن را بیان کند و نظریات مادری که از هر دو طیف نظریه پشتیبانی می کند را تبیین کند. متأسفانه ما در این ساحت ها ورود نمی نماییم در حالیکه بشدت در تنظیم اساسنامه ها و اسناد بالادستی به این رویکرد نیازمند هستیم. ما شاهد بی عدالتی های مزمنی در نهادهای خودمان هستیم به این علت که نرفتیم نتایج نظری و عملی مبناهای فلسفی خودمان را به دست بیاوریم.
به عنوان مثال عرض می کنم هیچگاه در جمهوری اسلامی نباید شاهد مدارس غیر انتفاعی در آموزش و پرورش می شدیم. مدرسه غیر انتفاعی نتیجه فردگرایی در دنیای مدرن است. اگر من فردگرایی را در اندیشه اسلامی نقد می کنم باید امتداد آنرا نشان دهم تا منتج به نظریه عدالت شود. این مساله حتما خصوصی سازی در زمینه آموزش و پرورش را نفی می کند. این بحثی که بعنوان نمونه عرض می کنم در مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به بحث گذاشته شد و چقدر از این ایده استقبال شد. ما ده ها نمونه از این ایده های دست نخورده داریم.
*اینکه گفته می شود انقلاب اسلامی و حرکت سیاسی که امام خمینی انجام دادند محصول فلسفه ورزی ایشان بود به نظر شما درست است؟ آیا بین حاکمیت سیاسی که الآن در ایران وجود دارد و فلسفه اسلامی نسبتی برقرار است؟
بله؛ من عمیقاً معتقدم حکمرانی به هر روشی از آن، چه از سنخ دموکراتیک باشد چه کمونیستی باشد و چه اسلامی حتما نیازمند پایه های فلسفی است. دفاع از نظریه ولایت فقیه بدون فلسفه امکانپذیر نیست. شما با دو تا روایت بدون سند نمی توانید حاکمیت شکل دهید. شما هر چقدر از مقبوله عمر بن حنظله دفاع کنید باز یک روایت مقبوله است. شما با یک روایت مقبوله نمی توانید حکمرانی درست کنید بنابراین حضرت امام در کتاب خودشان در باب حکومت اسلامی محل استناد و اتکای خودشان را روایت قرار نمی دهند. عیبی ندارد ما در کنار تکیه گاه های اصلی خودمان از روایت یاد نماییم اما بنیان اصلی حکمرانی باید فلسفه و عقلانیت باشد.
بدون تردید این کلام حضرت امام که فرمودند ولایت فقیه ایده ای است که هر کس آنرا درست تصور کند، تصدیق می کند، بازگشت می کند به همین نکته ای که عرض کردم یعنی مفردات نظریه ولایت فقیه متخذ از عقلانیت اسلامی است. امام خمینی فیلسوفی بود که کتب اصلی فلسفی را در حوزه علمیه تدریس می کرد و آشنایی و شناخت و توان تحلیل ایشان نسبت به بنیادهای نظریه عقلانی بود که به ایشان کمک کرد از تنگنای جمود فکری که فقط دست به عصا به روایت تکیه می کند بیرون برود. این جموداندیشی که در حوزه فقه حاکم بود را امام با عقلانیت اسلامی پس زد و سبب شد امروز شاهد شکل گیری مدل جدیدی در حاکمیت جهان باشیم که منشأ شکل گیری یک جبهه شده است.

1403/09/01
16:51:19
5.0 / 5
138
تگهای خبر: آموزش , اسلام , اسلامی , امام
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۸ بعلاوه ۱
عطر حرم

atreharam.ir - حقوق مادی و معنوی سایت عطر حرم محفوظ است

عطر حرم

عطر و ادکلن و اسانس