یادداشت؛
مبارزه برای انسانیت
به گزارش عطر حرم بیماری هر نفر، در عین حال بیماری كل جامعه است. نقطه ای است كه سرنوشت فرد و جمع به هم گره می خورد. پس ازاین رو چیزی اساساً انسانی ظهور می كند.
خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه-محمد قائم خانی: دو رمان بسیار معروف وجود دارند كه به مسأله همه گیری یك بیماری در زمانی اندك می پردازند. اولی طاعون است نوشته آلبر كامو و دیگری كوری نوشته ژوزه ساراماگو. موقعیت فراگیری یك بیماری با سرعت انتشار بالا، انسان را در مقابل تقدیری قرار می دهد كه خودش را در هیبت یك هجمه نشان داده است. فقط تك تك افراد نیستند كه مورد هجوم قرار گرفته اند، بلكه تجمع انسانی هدف قرار گرفته است؛ در یك كلمه نوك پیكانِ خطر به سمت «شهر» است. چون چیزی پیش آمده كه فقط به یك انسان ربط ندارد، بلكه همزمان به همه مربوط می شود. بیماری هر نفر، در عین حال بیماری كل جامعه است. نقطه ای است كه سرنوشت فرد و جمع به هم گره می خورد. پس ازاین رو چیزی اساساً انسانی ظهور می كند.
برای همین است كه یكی از دغدغه های اصلی كامو در طاعون انتقال این گزاره است: «همه مسئولند زنده بمانند و برای زنده ماندن دیگران مبارزه كنند.» ازاین رو پای وظیفه ای اخلاقی برای زنده ماندن و زنده نگه داشتن در بین است. انسان هیچ انتخابی ندارد جز اینكه تسلیم شود، یا مبارزه كند. ازاین رو «آزادی» در چنین موقعیتی چیزی جز مبارزه نیست، و كسی كه این حقیقت را درك نكند، از نظر كامو هیچ بهره ای از فهم حقیقت نبرده است.
آن چیزی كه انسان در موقعیت های دیگر آزادی می پندارد، بندهای اسارت انسان است به تعلقات مختلف. آزادی چیزی جز پذیرش مسئولیت انسان بودن نیست و مابقی حرف های بی ربط است كه تنها برای ایجاد مفر در مقابل مسئولیت پذیری درست شده اند. در موقعیت یك بیماری مسری گسترده، همه آن حرف ها رنگ می بازد و پوچی شان ثابت می شود. پس فقط می ماند مبارزه برای زنده ماندن به امید پیروزی برای پاسداشت آزادی حقیقی انسان. از نظر كامو این مبارزه تنها وظیفه انسان آزاد است. برای همین است كه در رمان طاعون، سرنوشت شهر را به تشكیل یك سازمان داوطلبانه برای حفاظت از زندگی دیگران پیوند می زند، سازمانی برای پرستاری از هر فرد بیمار یا مشكوك به بیماری. در اینجا پرستاری مبارزه برای انسانیت به حساب می آید.
این نقطه را می توان پل ارتباط بین رمان طاعون و كوری در نظر گرفت. ساراماگو از وجهی دیگر به پرستاری می پردازد. كامو دل مشغول مشاركت همه در پرستاری از همه است، اما ساراماگو متوجهِ ذات مادرانه پرستاری است. بدون پرستاری یعنی بدون مراقبت بی دریغ مادرانه، عبور از هجمه بیماری مسری ممكن نیست. در شهر كوران، یك زن مسئول نجات بقیه است، چون می بیند، همین. هم خودش این دفعه را بر دوش خود احساس می كند، و هم بقیه از او انتظار یاری دارند، حتی به صورتی ناخودآگاه. او یك برتری جوهری دارد، برای همین فراتر از حوزه عمومی و خصوصی رسالت پرستاری از همه را دارد. او بیناست، پس مسئول است و بر خصوصی ترین امور دیگران هم تسلط دارد. این تسلط را خود بینایی برایش آورده است. بنابراین بعدها هم مورد تعرض آنها كه این حقیقت را فهمیده اند قرار نمی گیرد. رابطه او با بقیه، غیر از رابطه انسان های كور با همدیگر است. او منجی دیگران از قرنطینه ای است كه بیماری بر جمع تحمیل كرده.
بخش مهمی از رمان درباره قرنطینه است، یعنی دنیایی بسته كه همه مسائلش باید همان جا درون آن حل شود. هستی ما همین شهر است و كس دیگری در جای دیگری وجود ندارد كه بشود رویش حساب كرد؛ حالا باید همین انسان ها این زندگی را به هر روشی كه می دانند اداره كنند. قرنطینه ما را به لبه زندگی حیوانی و مسئولیت ناپذیری می كشاند و تنها كسانی از این وضعیت می رهند كه تحت پرستاری مادرانه قرار بگیرند. هر كسی كه درگیر بیماری (یا مشكوك به ابتلاء) نیست، بعنوان یك شخص سالم مسئول پرستاری از دیگران است در همه امور زندگی (نه فقط سلامتی به تعریف پزشكی آن)، همانند یك مادر. رمان در نیمی از رمان كوری (و شاید بیشتر)، نویسنده بر قرنطینه متمركز می شود و گام به گام پس پرده ی زندگی در این دنیا را پیش چشم ما به نمایش در می آورد. رفتار جمعی، قرارداد، مجازات، سازمان، حاكمیت، نظم، اخلاق، جنگ و زیرساخت های مهم دیگر زندگی انسانی را برای مخاطب به تصویر می كشد. همه پرده های انسانیت كنار می رود تا حیوان نهفته در درون انسان به صحنه بیاید و هر كاری كه دلش می خواهد انجام بدهد.
بغرنجی موقعیت آن است كه این حیوان درون، در آستانه مرگ قرار گرفته است. آری، قرنطینه انسان ها را به «حیوانی در یك قدمی مرگ» تبدیل می كند، البته حیوانی كه سرشار از قدرت حیات است. انسان در قرنطینه، تبدیل به یك قربانی می شود. هر قربانی در حالت نهایی خود، حیوانی است در یك قدمی مرگ، با قدرت و میل فراوانِ حیات. چه چیزی ما را از این وضعیت نجات خواهد داد؟ حفظ انسانیت. پس همه مسئولند انسانیت خود را حفظ كنند و به مسئولیت «همه» را بر عهده بگیرند. بیماران یا مشكوكان به بیماری باید به جای همه با بیماری مبارزه كنند، و آنها كه سالم هستند چون مادری دلسوزِ همه، از هر كسی كه می توانند پرستاری بكنند. هر دو رمان به یك جا می رسند؛ باید فشار گسترش بیماری را با امید به بهبودی تا انهدام كامل آن حفظ نماییم.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب