حجت الاسلام حامد كاشانی:
در عدالت خواهی انگیزه ها نباید سیاسی و جناحی باشد
به گزارش عطر حرم یك كارشناس اظهار داشت: عدالت خواهی باید یك تمرین برای جامعه باشد، افرادی كه می خواهند عدالت خواه شوند باید آدابی را رعایت نمایند. در عدالت خواهی انگیزه ها نباید انگیزه های سیاسی و جناحی باشد.
به گزارش عطر حرم به نقل از مهر، رهبر انقلاب درباره عملکرد جمهوری اسلامی درباره ی عدالت فرمودند: «در مورد عدالت ما عقب مانده هستیم… در دهه ی پیشرفت و عدالت بایستی هم در پیشرفت موفّق می شدیم، هم در عدالت؛ در پیشرفت به معنای واقعی کلمه موفّق شدیم، [امّا] در زمینه ی عدالت، باید تلاش نماییم، باید کار نماییم، باید از خدای متعال و از مردم عزیز عذرخواهی نماییم.» ۱۳۹۶/۱۱/۲۹ و در جای دیگر فرمودند: «حکومت امیرالمومنین در زمینه ی اقامه ی عدل، پشتیبانی از مظلوم، مواجهه ی با ظالم و طرفداری از حق در همه ی شرایط، الگویی است که باید از آن تبعیت شود.» ۱۳۸۰/۰۹/۱۶ به مناسبت فرارسیدن عید سعید غدیر خم پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR، در گفتگو با حجت الاسلام حامد کاشانی، کارشناس تاریخ اسلام، عملکرد امیرالمؤمنین در مساله ی عدالت و مبارزه با ظلم را بررسی نموده است. وی با اعلان اینکه چالش اصلی ما در خیلی از موضوعات حکمرانی بخصوص در مساله ی عدالت، الگوی حکمرانی ماست، اظهار داشت: ما به یک الگوی جامع حکمرانی هم در مساله ی عدالت، هم در مساله ی اقتصاد، هم در سیاست خارجی و هم در سیاست های کلان نیاز داریم. ما در سیاست مدوّنی که با تغییر دولت ها دائم تغییر نکند و به صورت الگوی عملی درآمده باشد، ضعف جدی داریم و باید روی آن خیلی کار نماییم. ما یک ضعف نظری از مبانی دینی خودمان داریم که آن مبانی دینی تبدیل به الگوی حکمرانی نشده است، بنابراین گاهی سلیقه ای عمل می شود. و خیلی اوقات وجه المصالحه ی جنگ های سیاسی و انتخاباتی می شود، البته سطح جامعه نسبت به سالیان گذشته خیلی رشد داشته است، امّا با توقعی که از انقلاب اسلامی می رود و با آرمان هایی که داریم خیلی فاصله مان زیاد است. وقتی آقا می فرمایند الگوی ما حکومت امیرالمؤمنین صلوات اللّه ضد است، ما تصویر روشنی بعنوان الگو از حکومت حضرت در ابعاد مختلف عرضه نکردیم که بخواهد ملاک قرار بگیرد. بلکه کار کاریکاتوری انجام شده است، و گاهی آنرا هم وجه المصالحه ی اتفاقات سیاسی کردیم. وی ادامه داد: یک بخش دیگرش این است که گاهی سیاست های ما چون از یک الگوی جامع برداشته نشده، تعارض زیادی با هم دارند. ما بعضی اوقات یا قانون نداریم، یا قانون زیادی داریم که معارض اند و باید در تفسیر و توجیه آن کار شود. مثلاً گاهی رفتارهایمان تولید فقر می کند. یا بحران هایی مثل دست کاری قیمت ارز، طلا، افزایش چندبرابری قیمت مسکن، توزیع یارانه و… که به شدت به زندگی مردم صدمه وارد میکند. عملاً قانون است، ولی غیرعادلانه است. ما قوانین غیرعادلانه کم نداریم. قوانین ما با هم سازگاری و یکپارچگی ندارند. وقتی الگوی حکمرانی جامع نداشته باشیم، معارض عمل می نماییم. بنابراین اگر بخواهم روی یک نقطه ی ساختاری دست بگذارم، اول الگوی حکمرانی جامع است. بسیاری از اوقات هم تلاش شده یک اتفاقی بیفتد، امّا حداکثر دنبال یک الگوی حکمرانی غربی بودیم. اگر الگوی حکمرانی اسلامی باشد آن وقت شفافیتش، قوه ی قضائیه اش و مبارزه با فسادش امکان دارد نزدیک به غرب باشد و یا نباشد، ولی منبعش غرب نیست. یک بازبینی از درون است. به نظر من علت العلل همه ی مشکلاتمان اینجا است. این دولت می رود، آن دولت می آید و الگوها تغییر می کند. عملاً نگاه روندی نداریم. وقتی نگاه روندی نباشد، احتمال بی عدالتی زیاد است. کمااینکه الان داریم فقر تولید می نماییم و به شدت سبد زندگی معیشتی مردم گرفتار صدمه شده است. چرا؟ چون الگوی حکمرانی نداریم.
این پژوهشگر تاریخ اسلام در ادامه سخنانش اشاره کرد: واقعیتش ما چون تجربه ی حکومت کردن به این گستردگی در زمان عالم مدرن و پست مدرن را نداشتیم، بنابراین نتوانستیم به صورت کامل مفاهیم و معیارها و داشته های دینی مان را به زبان الگوی حکمرانی دربیاوریم. وگرنه نخستین قدم این است که آقا ما را با حکومت امیرالمؤمنین ضد السلام قیاس می کند. قیاس کردن نه از آن جهت که ما خودمان را با حضرت قیاس نماییم، هیچ کس با امیرالمؤمنین قابل مقایسه نیست. بلکه از این جهت که از ایشان تبعیت نماییم. قدم اول در تبعیت هم شناخت است. امیرالمؤمنین نماد عدالت است، ولی در نگاه جامعه ی ما مدل حکمرانی امیرالمؤمنین یک خطّی است. اگر بخواهم واضح بگویم جامعه ی ما نگاه و عینکش معمولاً به امیرالمؤمنین از نگاه آقای شریعتی است. یعنی امیرالمؤمنینی را جامعه می شناسد که آقای شریعتی می گفت. این امیرالمؤمنین تک بعدی است. یعنی امیرالمؤمنینی که در رفتارش مصلحت نیست و یک خطّی است. فکر می نماییم همه ی تصمیماتش لحظه ای و شمشیر کشیدن است. گاهی اوقات می گویند اگر الان امیرالمؤمنین بود شمشیر می کشید. این با امیرالمؤمنین واقعی فاصله دارد. امیرالمؤمنین نماد عدالت و عقلانیت است. امیرالمؤمنینی که مظهر عدل است، گاهی به جهت اینکه یک ظلم بزرگ تری رخ ندهد وارد وادی مصلحت شده است. نمونه اش همین روایت معتبر است که حضرت می فرمایند من باید صبر کنم تا جای پایم سفت شود، بعد بعضی چیزها را تغییر دهم. اقتضای عدالت در حالت عادی این است که همه را در یک روز عزل و نصب کنی، ولی حضرت این کار را نمی نماید. امیرالمؤمنین به دنبال تدریج است. اگر یک جایی امیرالمؤمنین مماشاتی کرده این به خاطر عدلش برای جلوگیری از ظلم بزرگ تری بوده است، والّا تحقق عدل بیشتر بوده است. چرا؟ چون مماشات را صرفا مداهنه و سازش کاری می دانیم. کاشانی اذعان کرد: اگر ما بخواهیم الگوی حکمرانی مثل الگوی امیرالمؤمنین داشته باشیم که حضرت آقا می فرمایند، نخستین قدم این است که باید این الگو را کشف نماییم. به جهت اینکه این الگو کشف شود، لازمه اش این است که ما سیره ی امیرالمؤمنین را جامع و ابعادش را باهم ببینیم. فرق سیره حکومتی حضرت با دیگر روایات ائمه کجاست؟ فرض بفرمائید حضرت می فرمایند اگر خواستی کسی را نصب کنی از یک خانواده ی خوش سابقه، اهل تجربه، ریشه دار، کارآمد، کاربلد و شجاع باشد. وقتی روایات در بایدها و نبایدها گفته می شود، یعنی در عرصه ی اجرا نیستند. خود امیرالمؤمنین صلوات اللّه ضد در عزل و نصب ها تمام آن مواردی را که فرموده بودند نتوانستند اجرا کنند، چون اوّلاً حضرت نمی توانستند بیرون از فضای واقعی جامعه ی اسلامی آدم برای عزل و نصب بگذارد و از بین موجودین باید انتخاب می کرد. ثانیاً اگر این آدم ها را عزل و نصب کند چه تصویری در جامعه ایجاد می شد؟ حضرت به دنبال اصلاح هست، ولی وقتی می خواهد اصلاح کند این تغییر هزینه دارد، و حضرت هزینه فایده می کند. یعنی یک خطّی نیست. من نمی خواهم به این معنا بگویم که دائماً بر مبنای مصلحت عدل را زیرپا بگذاریم. بنا بر عدالت است. اتفاقاً این مصلحت خود عدل است، یعنی یک وقتی می گوید عدل یا ظلم؟ همه می گویند عدل. یک وقت می گوید من باید اشعث را عزل کنم و یک شخص دیگری را جایش بگذارم. از طرفی جامعه گرفتار یک بحرانی می شود که آن بحران لشکر امیرالمؤمنین را در آستانه ی نبرد صفّین تضعیف می کند. آن چیزی که ما در حکومت امیرالمؤمنین می بینیم این است که همواره برای عدالت تلاش می شد. امّا حضرت هزینه فایده هم می کردند. بنابراین ابوموسی را با این که خیلی مشکل ساز بود، شش ماه ابقاء می کند. چرا؟ چون مردم کوفه او را می خواستند، حضرت نسبت به مردم کوفه می بیند به جهت اینکه مردم کوفه نباید از دست بروند یا جایگاه برخی از سران نظامی ایشان صدمه می خورد تأمل می کند. اگر کسی این را یک خطّی ببیند می گوید این چه کارگزاری است که حضرت ابقاء کرده است، امّا اگر یک خطّی نبیند و ببیند حضرت یک ابقاء و یک جامعه ای دارد که امکان دارد این جامعه عده ی زیادی از آن ریزش کنند، به آن ریزش ها که توجه می کند دیگر نسبت به ابوموسی یک جور دیگر رفتار می کند. حجت الاسلام کاشانی اظهار نمود: یا در مورد شریح قاضی حضرت وقتی می خواهد برکنارش کند، در جامعه سروصدا می شود. چون افراد جامعه ی امیرالمؤمنین متفاوت اند. عدالت اقتضا می کند که قاضی شما عادل باشد. این از واضحات عدالت است. ولی حضرت نمی تواند این قاضی را برکنار کند، چون اگر اغتشاش و ناامنی شود و فضای جامعه به هم بخورد، ظلم های بزرگ تری رخ می دهد. کسی که دلش برای جامعه می سوزد، آن که پدر امت است نمی تواند بر سر مردمش معامله کند، پس حضرت چه کار می کند؟ شریح را برمی گرداند، منتها یک نامه می نویسند و می فرمایند فقط پست اسمی قضاوت داری، یعنی تو هیچ حکمی را تا پیش از اینکه من ندیدم تنفیذ نکن. اگر حکم می دهی و قضاوت می کنی باید من بخوانم و اگر تأیید کردم امضا کن. عملاً یعنی تو قاضی نیستی. چون قاضی حکمش نافذ است. بنابراین قاضی هست ولی عملاً قاضی نیست. مساله ی مصلحت این طوری است که وقتی تزاحم بین چند شرّ شد و نتوانستیم از این شرّها فرار نماییم باید شرّ کمتری را کسب نماییم. اگر تزاحم بین چند خیر شد و نمی گردد همه ی خیرها را استیفا کرد باید خیر بیشتری را کسب نماییم. ما هیچگاه در حالت عادی دعواهایمان در نظام حکمرانی سر عدل یا ظلم نیست. معمولاً سر تزاحم ها است. یعنی عدل بیشتر و کمتر، ظلم بیشتر و کمتر. تصویب هر قانونی در جامعه دو طرف دارد. این محقق و نویسنده کشورمان اظهار داشت: فضای مدیریتی جامعه فضای تزاحمی است. وقتی اسم مصلحت پیش می آید دو اتفاق خطرناک می افتد. اولاً عده ای فکر می کنند بیان مصلحت برای ماست مالی کردن است. در صورتیکه ما می گوئیم سیره ی حضرت و سیره ی ائمه ی را با دقت نگاه کنید. ما نمی خواهیم با بیان مصلحت خطاهایی که گاهی در حکومتمان رخ می دهد را ماست مالی یا لاپوشانی نماییم. ثانیاً مصلحت نباید یک شمشیری در دست محافظه کاران باشد که هرجا مقرر است اصلاحی صورت بگیرد به اسم مصلحت ذبحش کنند. در حکومت حضرت اصل بر عدالت محوری در همه ی ابعادش است. اصل بر برخورد با فاسد است. حکومت حضرت یک حکومت چند بُعدی است. ما فی الجمله و بالقوه الگوی عدالت داریم، ولی بالفعل نداریم. وقتی این اتفاق می افتد که کرسی های آزاداندیشی اجرا شود و ما از ابعاد مختلفِ حکومتِ امیرالمؤمنین یک الگوی پیشنهادی را برداشت نماییم، بعد این الگو را به فقها و متخصصین عرضه نماییم تا از آن الگویی شکل بگیرد. ما چنین کاری نکردیم. یک مرتبه برای همیشه ما باید از سرمنشأهای اعتقادات و مفاهیم مان به یک محتوای مشخص و خروجی مشخص برسیم. متأسفانه افرادی هستند که طلبه نشده مجتهدند، بنابراین خطر خوارج در آنها بسیار جدی است. و هرچه را هم بگوییم فحش تلقی می کنند. مثلاً اگر بگوییم ما عدالت خواهیم، می گویند نه دروغ می گوئید! یعنی برچسب می زنند و برچسب را برنمی دارند. به شدت صفر و یکی اند. این همان مشکل تک خطی دیدن است. ما خواسته یا ناخواسته نگاه جامعه مان به امیرالمؤمنین نگاه شریعتی است. اصلاً نگاهمان به امامت نگاه شریعتی است. این از صدمه های جدی است.
وی با اعلان اینکه داشتن الگوی عدالت خواهی یکی از اشکالات جدی ما هست، اظهار داشت: ببینید همیشه وقتی یک جریان افراطی می آید که مقابلش یک تفریط گسترده صورت گرفته باشد. اخباری گری در حوزه وقتی آمد که اصولیان روایات را حذف کردند. وقتی قاضی به منتقد به بی عدالتی می گوید به شما ربطی ندارد، به جای اینکه بگوید خدا پدرت را بیامرزد که زندگی ات را رها کردی و به دنبال عدالت هستی، می گوید به شما ربطی ندارد. جریان مقابل را افراطی می کند و همه را بدبین می کند. من فکر می کنم اشکال همان ضعف ساختاری و الگویی است. وقتی الگو نداشته باشید، ساختار خوبی هم ندارید. و تعارض زیادی دارید. وقتی ساختار روشن باشد و خیلی تزاحم و تعارض نباشد، تصمیم گیری ها این قدر سخت نمی گردد. ولی تصمیم گیری در کشور ما خیلی مشکل است. چون برای انجام هر کاری باید با صد جا هماهنگ کرد. موازی کاری و معارض زیاد است. این اولاً از کارگزار انرژی می گیرد. ثانیاً کارگزار را به سمت برخی از اشکالات می برد. کسانی که کار مدیریتی می کنند می دانند که اگر بخواهند پرونده ی هر مدیری را بررسی نمایند که مطابق قانون عمل کرده یا نه، می توانند اشکالاتی از آن بگیرند. قانون یک فضایی به وجود آورده که آن به جهت اینکه کارش عقب نماند مجبور است بعضی جاها با قانون با تسامح برخورد کند. چون قوانین گاهی معارض اند یا گاهی توجه به مسائل ندارند. من فکر می کنم اشکال اصلی ساختار است. ساختار است که آدم پرحرارت و پرشور را پس از مدتی به یک کارمند بی حال تبدیل می کند. بنابراین ساختار به نظرم مهم می باشد. این استاد حوزه و دانشگاه بیان نمود: نخستین قدم این است که ما الگوی جامع داشته باشیم. اوّل باید یک الگویی باشد و بعد یک سازوکاری این الگو را اجرایی کند. تا وقتی که این اتفاق نیفتد، نمی توانیم قدمی پیش ببریم. و همین جوری سلیقه ای عمل می شود. یعنی افراد مختلف با برداشت هایشان می آیند. اصلاً یکی از اشکالات ما در فضای انتخابات ریاست جمهوری، نظریه پردازی کارگزاری است که می خواهد رئیس دولت شود. علت آن هم خلأ نظری هست. وگرنه رئیس جمهور نظریه پرداز نظام نیست، بلکه مجری کشور است. مجری یعنی یک سری قوانین هست که او باید اجرا نماید. شما نگاه کنید در این انتخابات و مناظره ها نامزدها عمدتاً در نقش نظریه پرداز و طراح صحبت می کند. چرا؟ چون خلأ تئوریک داریم. این به نظر من مشکل اصلی است. تا ما برای این مشکل فکری نکنیم، عملاً بسیاری از نیروها هرز می روند و یا خرج تزاحم می شوند.
وی افزود: جمهوری اسلامی یک شمشیر دو لبه است. آن چیزی که سبب مردمی سازی می شود این است که جامعه تصویر نظام اسلامی را به شدت در حال مبارزه با بی عدالتی ببیند. اگر جامعه ی ما به سمتی برود که تصویرش از حکومت این طوری باشد که این حکومت خیلی با ظلم بد است، آن وقت بی عدالتی ها را خبر می دهد. یعنی مردم به سمت کمک کردن می روند. مثلاً تصویر بیرونی سیاست خارجی ما گاهی نسبت به برخی از مظلومین مسلمان در بعضی کشورها یک جور رفتار می کند و در بعضی کشورها جور دیگری است. این یعنی تصویری که ما عرضه می نماییم با ظلم مشکلی نداریم. با ظلم فلان کشور با مسلمان ها مشکل داریم. آن وقت جامعه این را نمی تواند بپذیرد و امکان دارد احساس کند که حکومت منافعی دارد و به دنبال ظلم ستیزی نیست! در داخل هم همین طور؛ اگر برای یک مجرم ده یا صد میلیون تومانی این قدر فضاسازی می کنند، برداشت جامعه این می شود که گویا یک اتفاقاتی هست. امّا اگر ببیند که ظلم ستیز است و اوّل به سراغ دانه درشت ها و سرشاخه ها می رود و مماشات نمی کند، دیگر سوالات جامعه بی پاسخ نمی ماند. در بیست سال گذشته سوالات فراوانی یادم هست که بی پاسخ مانده است. ببینید در مناظره های انتخاباتی مردم حرف هایی در مورد افرادی می شنوند که بعداً همین ها مسئولین نظام در جاهای مختلف می شوند. این ها تصاویر را خراب می کند. ما همان گونه که شورای عالی امنیت ملی یا شورای پول و اعتبار داریم، یک شورایی هم در نظام لازم داریم که به تصویر نظام توجه کند. امکان دارد تصویر نظام از سمت عدالت خواهی به سمت غیر عدالت خواهی برود. اگر این اتفاق بیفتد توهم هم بیشتر می شود. بالاخره در هر ساختاری خطاهایی هم هست، بنابراین قدم اوّل نظام اسلامی برای برخورد با بی عدالتی این است که باید خودش را یک ظلم ستیز معرفی نماید. اگر رئیس قوه ی قضائیه یک شخصیتی باشد که مردم احساس کنند مثلاً با اصفهانی ها کاری ندارد و با شیرازی ها کار دارد، کارش دیگر تمام است. وقتی شبهه ی منفعت مطرح می شود به افکار عمومی صدمه می خورد. وی اشاره کرد: الان قوه ی قضائیه اگر موفقیتی به دست آورده، البته هنوز خیلی از ساختارهایش را اصلاح نکرده، ولی تلاش کرده قدری تصویرش را اصلاح کند. مردم با این که در مشکلات هستند واکنش مثبت نشان می دهند. من یقین دارم آقای رئیسی در شش ماه نتوانسته ساختارها را به صورت بنیادین تغییر بدهد، ولی تفاوت عجیبی در شش ماه قبل و شش ماه بعد آن در مردم می بینیم. این تفاوت آن وقت سبب می شود که آن کسی که دارد مبارزه می کند دلگرم شود. اگر یک جایی حرفی می زنند بیاید دفاع کند. حکومتی موفق است که ساختارش مردمی باشد. چه زمانی مردمی می شود؟ زمانی که مردم تصویرشان این باشد که نظام خادم من است و دغدغه ی من را دارد و شب به خاطر من خوابش نمی برد و اگر خطایی هم باشد حتما با آن برخورد می کند. امّا برای اصلاح ساختارها باید چه کار کنیم؟ دو کار خطرناک مقابل هم است که در هرکدام افراط نماییم خطرناک می شود. اگر سوت زنی اصل شود، بازار افترا زنی داغ می شود. باید خیلی دقت نماییم. یکی از خطرات عظیم ما این است که در جامعه به سادگی بگوییم همه دزدند. و جامعه ی ما استعداد این را دارد. ببینید امیرالمؤمنین صلوات اللّه ضد به ابن عباس فرمود که این طلحه و زبیر را ببین، دارند به بصره می روند تا لشکر درست کنند و با ما بجنگند. ابن عباس به حضرت گفت خب آقا بگیریدشان. امیرالمؤمنین علم الهی دارد، یعنی ماجرا عین روز برایش روشن است. حضرت فرمود نه من سند ندارم. این خیلی حرف عجیبی است. آخر امیرالمؤمنین که سند نمی خواهد. خودش سند و حجت خدا است، ولی بعنوان حاکم اسلامی از علمش استفاده نمی نماید. چرا؟ چون اگر بنا بر بی سند باشد، هرکه از راه می رسد امکان دارد اتهامی به دیگری بزند. ازاین رو سوت زن باید بداند که همین جوری نمی تواند حرف بزند. بردن آبروی افراد را چگونه می خواهد جبران کند؟ در فرمایش های آقا هست که با اسم مبارزه با بی عدالتی نمی گردد ظلم کرد. ایشان سپس سخنانش اشاره کرد: ما دراین زمینه خیلی ضعف داریم. یعنی آموزش های حقوقی ندادیم و شخص به اسم مبارزه با ظلم و عدالت خواهی امکان دارد بنگاه دروغ پراکنی شود و هر جایی هر دروغی بگویند به اسم عدالت خواهی باور کند. نمی خواهم بگویم که همه ی عدالت خواستار این طوری اند. امّا سوت زنی نباید اصل شود، بلکه عدالت باید اصل شود. منتها آداب دارد. اگر سوت زنی را اصیل نماییم، شخص فکر می کند هرجایی اشکالی دید باید داد بزند. اول باید دید آن اشکال هست یا نه؟ بسیاری از اوقات این ها افترا است. امیرالمؤمنین که یقین دارد ولی سند ندارد، اقدام نمی نماید. از سوی دیگر باید کسی که دقیق حرف می زند را حتما حمایت کرد. مثالی بزنم. امیرالمؤمنین به قنبر فرمود شلاق بزن. مثلاً باید هشتاد ضربه شلاق می زد، ولی هشتادوسه ضربه زد. قنبر غلام امیرالمؤمنین بود. حضرت گفت چند ضربه زدی؟ گفت هشتادوسه ضربه شد. حضرت سه ضربه به قنبر زد و از سوی آن فرد قصاصش کرد. یعنی اگر سوت زدی و آبروی طرف را بردی روی لبه ی تیغ هستی! ازاین رو سوت زن و اعلام کننده ی فساد یک سند محکمه پسند در حد دفاع در دادگاه می خواهد. اگر به دادگاه برود و بهتان زده باشد مؤاخذه اش می کنند و نمی تواند بگوید که من برای عدالت خواهی این کار را کردم. ما برای عدالت خواهی ظلم نمی خواهیم. حالا بگذریم از اینکه طرف برای گدایی لایک و افزایش دنبال کننده ها در فضای رسانه ای سروصدا راه می اندازد و با آبروی افراد بازی می کند. امّا سوت زن باید حمایت شود به شرطی که از اعتبارش سوءاستفاده نکند. متأسفانه الان عده ای فضای سوت زنی را خراب می کنند. به نظر من یک اشکال در فضای سوت زنی هست. به مبانی ورود می کنند. یعنی مثلاً یک تصویری از امیرالمؤمنین عرضه می کنند که این تصویر مطابق با حکومت حضرت نیست. چرا این کار را می کنند؟ به جهت اینکه می خواهند یک الگویی درست کنند که با آن بعضی چیزها را تغییر دهند. فضای مجازی را به اسم دین خیلی خراب کردیم.
این کارشناس تاریخ اسلام اظهار داشت: عدالت خواهیِ مصداقی اگر به این معنا باشد که یک نفر با اسناد محکمه پسند که آمادگی رفتن در دادگاه دارد و یک فسادی را در یک جا فاش کند، مسجّل است و امکان این هم که برود دادگاه عرضه کند نیست. مثلاً طرف یک هیمنه و نیرویی دارد، امکان دارد در میان کارگزاران قدرتمند نظام باشد، امکان دارد یک نفر فساد داشته باشد و از او بترسند. اینجا از فضای رسانه ای می شود استفاده کرد، به شرطی که آن فساد محرز باشد و من هم اگر بخواهم فاش کنم حاضرم به دادگاه بروم و دفاع کنم. موافق این هستم، اما برای فسادهای غیر کارگزارانی موافق نیستم. ضرورتی ندارد و باید به دادگاه رفت و شکایت نمود. اگر یک در هزار در راه رسیدگی خللی به وجود آمد، مثلاً قدرت و ثروت هم دست شدند مثل ماجرای لواسان که دست قدرت آمد و دخالت کرد، طبیعتاً اینجا باید از ابزار رسانه استفاده نمود. امّا فرض کنید شما در مورد من یک چیزی دیدید، خب به قوه ی قضائیه می روید و اطلاع می دهید. اینجا چه ضرورتی دارد که این را فاش کنیم؟ فاش کردن خودش یک نوع مجازات است. و این را باید قاضی انجام دهد. بنابراین اگر در جایی جلوی تحقق عدالت گرفته نمی گردد باید یک مقدار در رسانه ای کردن آن تعلل کرد. ولی در مورد کارگزاران موافقم. منتها در این نوع مبارزات عدالت خواهانه ی مصداقی، معمولاً خطا زیاد است.
وی تاکید کرد: ما یک مشکلی که داریم مربوط به تصور غلط جامعه است. اگر در جامعه فساد باشد و مردم فساد را بفهمند و حاکمیت بنای بر اصلاح نداشته باشد این خیلی خطرناکست. بدتر از آن اگر یک فضایی درست نماییم که مرتب فساد رخ دهد این هم خطرناکست و باید اصلاحش کرد. امّا اگر یک آدمی خطایی کرده باشد و لو برود که این خطا را کرده، برای نظام اسلامی بد است؟ ابداً این طوری نیست. چرا؟ چون ما حاکمیت معصومین بر غیر معصومین که نداریم، حاکمیت مردم و افراد عادی اند. کارگزاران ما هم که هیچ کدام از خارج نیامدند و افراد عادی اند. امیرالمؤمنین صلوات اللّه ضد هیچ ابایی نداشتند از اینکه اگر فساد مسئولانش محرز می شود را فاش کنند. حتی اگر کارگزارانشان متهم به فساد می شدند را خبر می کرد و از آنها توضیح می خواستند. اگر نامه های نهج البلاغه را ببینید، توبیخ های امیرالمؤمنین فراوان است. این ها در کدام حکومت است؟ حکومتی که مردم می فهمند هیچ کس مثل امیرالمؤمنین طرفدار عدالت نیست و می خواهند جلوی حضرت را بگیرند. حضرت دائم به دنبال اصلاح است، ولی همه همراه نیستند. پس این تلقی غلط است. این را باید به مردم یاد داد. باید بگوییم یک کاری نکنید که کسی جرأت نکند با فساد مبارزه کند. در حکومت حضرت هم اگر فساد رخ داده، حضرت علنی اش کرده است. مردم باید بدانند چه توقعی داشته باشند. اگر مبارزه با فساد حکومت را تضعیف می کند، صد هزار برابر بیشتر تصویرِ عدمِ مبارزه با فساد جامعه را خراب می کند. اگر دشمنان ما فعال اند و ضد ما در رسانه ها هشتگ راه می اندازند به خاطر این است که ما روی تصویرمان کار نکردیم. وگرنه اگر تصویر این باشد که ما به دنبال مبارزه با فسادیم و کمی روی تصویرمان کار نماییم مردم امید پیدا می کنند و کمک و اصلاح می کنند و توقعی هم ندارند. باید توقعشان را اصلاح کرد، مردم عملکرد ما را نگاه می کنند، بنابراین من فسادها را دسته بندی می کنم. گاهی ساختار را به سمتی می بریم که خطا است. اگر فسادی مربوط به ساختار ما نباشد هیچ اشکالی ندارد که علنی اش نماییم و با آن مبارزه نماییم. مبارزه با فساد هم چندگونه است. مبارزه با فسادی که مال ساختار ما نیست، حتما باید سردستش گرفت و افتخار هم کرد و نترسید. به نظر من در مجموع مردم نمی گویند که نظام دزد است، بلکه می گویند نظام خطاکار است. وی با اعلان اینکه حکومت یکی از خلفا یک خصوصیت داشت که ما یک سری از خصوصیت های آن دوره را داریم. این ربطی به فساد سیستماتیک ندارد، مثلاً میل به اشرافی گری خیلی جدی در مسؤلان ما هست یا احساس جامعه بر این باشد که مسؤلان زندگی های خاصی دارند، اظهار داشت: از این جهت ما خطر دوره ی همان خلیفه را داریم. متأسفانه ما در اشرافی گری، تنافس برای ثروت، رحم نکردن ثروتمندان به مستضعفین شباهت هایی با دوره ی آن خلیفه داریم. آن چیزی که در آن دوره اصل بود، خلیفه رسماً دزدی های کارگزارانش را امور ناچیزی می دانست. اگر ما خدای ناکرده در جمهوری اسلامی به جایی برسیم که مسئول بگوید دزدی شده که شده و فعلاً با این ها کاری نداشته باشید، خطرناکست. در حکومت یکی از خلفا بیت المال را خود خلیفه مال البیت حساب می کرد. به جای اینکه خلیفه از همه بیشتر حواسش جمع باشد، تئوریزه کرده بود و می گفت مال من است و شما چه کار دارید. به خلیفه می گفتند چرا بیت المال را به فامیل هایت می دهی؟ می گفت صله ی رحم می کنم. رسماً غارت بیت المال اسمش صله ی رحم شده بود. اگر کسی می خواست اعتراض کند کتک هم می خورد. تصویر نظام از خودش عقب تر است. خیلی جا دارد که تصویرمان اصلاح گردد. اتفاقاً اصلاح تصویر راحت است اگر ما توجه داشته باشیم مردم باور می کنند. امّا اگر آن اصلاح تصویر رخ ندهد ضد قوه ی قضائیه جوسازی می شود. قوه ی قضائیه می خواهد اعدام کند، قاضی هم حتما با عدالت برخورد کرده است، خب این را تبیین کنید. عدالت فقط این نیست که شما یک قاتل را قصاص کنید. یکی از کارها هم این است که چهره ی نظام را خراب نکنید. اوّل یک گزارش مستندی تهیه کنید که مخاطب قانع شود. مخاطب بفهمد که شما دارید چه کار می کنید، بعد کارتان را بکنید. فکر نکنید که اگر دو روز اعدام را عقب نیندازید عدالت است. آن چنگی که به صورت نظام کشیده می شود هم خودش ظلم است.
وی با اشاره به اینکه عدالت خواهی باید یک تمرین برای جامعه باشد، اظهار داشت: این ها را از دین می فهمیم. این تسویه حساب گروهی، باندی، قبیله ای و جناحی نیست. قدم اول عدالت خواهی این است که افرادی که می خواهند عدالت خواه شوند باید آدابی را رعایت نمایند. یعنی ظلم بد است، حتی اگر پدر و مادر من انجام دهند. ما حق نداریم برای مچ گرفتن، گناهی را بر سر راه کسی قرار دهیم و بعد دوربین به دست بگیریم. کما اینکه در نهی از منکر هم کسی که می خواهد نهی کند باید عالم باشد. در عدالت خواهی هم اولاً باید علم به آن مبحث داشت. ثانیاً انگیزه ها، انگیزه های سیاسی و جناحی نباشد. متأسفانه عدالت وجه المصالحه شد. یعنی شعار انتخاباتی شده است. در صورتیکه باید به این سمت برویم که هرکس بگوید من عدالت خواه نیستم رد صلاحیتش نماییم. حداقل در شعار همه باید عدالت خواه باشند. عدالت خواه باید بداند که بردن آبروی افراد چه مفهوم می دهد. عدل چیست. خیلی اوقات امکان دارد ما در مصداق خطا نماییم. یک وقت ظلمی شده، با آن ظلم کوچک، ظلم بزرگ تری می نماییم و اتهامی می زنیم. مثل رخ دادن تخلف که می گوئیم حتما بالادستی آگاه بوده است. و این ها را چماق می نماییم. مرحوم حضرت امام در مورد شاه فرمودند که هر نقطه ای در این کشور خطا شده به گردن تو است. خب آن طاغوت بود. امّا اگر در حکومت پیغمبر ظلمی توسط یک کارگزار زیردست رخ دهد، به رسول خدا نسبت می دهیم؟ نه، آن حکومت حق است و حضرت هم برخورد می کند. عدالت خواه باید عدالت را بشناسد. موضع تزاحم را بداند. اگر این ها را بداند حتما ورود کند، اگر نمی داند بی جهت نباید احساس تکلیف کرد.
منبع: atreharam.ir
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب