نهج البلاغه معیار جاودانه هدایت و راز لغزش ها
به گزارش عطر حرم، خیلی از ملت ها به سبب غفلت از حقیقت و یا عدم تبعیت از معیارهای حق، در آزمون های الهی مردود شدند و به دام فتنه ها، انحراف عقیدتی و سلطه ستمگران افتادند. امیر مؤمنان در بیانی حکیمانه ریشه این لغزش ها را روشن کردند.
به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، شناخت حق، زیربنای هرگونه بینش سالم و رفتار درست انسان است. بدون معیار و تشخیص روشن از حق، زندگی فرد و جامعه در معرض سردرگمی، انحراف و سقوط قرار می گیرد. حق، بر خلاف باطل که جلوه های فریبنده و موقتی دارد، دارای ثبات و هماهنگی با فطرت انسانی است و راهنمایی مطمئن برای جهت دهی افکار، تصمیم ها و انتخاب هاست. غفلت از شناخت حق موجب می شود انسان در مقابل تبلیغات و تحریف ها بی دفاع بماند و حتی ناخودآگاه ابزار تقویت باطل شود.
بنابر روایت تسنیم، ضرورت شناخت حق، تنها به بعد اعتقادی محدود نیست، بلکه تمام عرصه های حیات فردی و اجتماعی را دربرمی گیرد؛ از اخلاق شخصی تا عدالت اجتماعی، از داوری های سیاسی تا مواجهه با مسایل فرهنگی. وقتی انسان، حق را با معیارهای روشن و بر مبنای عقل، وحی و تجربه تاریخی بشناسد، در رویارویی با باطل نه فقط گرفتار تردید نمی گردد، بلکه می تواند به روشنگری در بین دیگران بپردازد. این قابلیت همان چیزی است که جوامع را از سقوط در گرداب فساد، ظلم و انحراف نجات می دهد و مسیر رشد و کمال را هموار می کند.
حق، تمام آن چیزی است که از جانب خداوند صادر می شود؛ به تعبیر قرآن کریم: «ٱلْحَقُّ مِن رَّبِّکَ» (آل عمران، 60). پیامبران الهی و اوصیای برگزیده ایشان، مظهر حقیقی و حجّت الهی در بین مردم اند؛ آنان نه فقط حق را بیان کردند، بلکه خود جلوه های عینی و زنده حق بودند. در حدیث مشهور نبوی که در منابع شیعه و عامه نقل شده، رسول خدا صلی الله مقابل وآله فرمود: «عَلِیٌ مَعَ الْحَقِ وَ الْحَقُّ مَعَهُ لَا یَفْتَرِقَانِ حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»؛ علی با حق است و حق با علی است، و این دو هیچ گاه از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. این کلام، پیوند ناگسستنی میان حق مطلق الهی و ولایت الهیِ خاندان را روشن می کند و راه هرگونه تردید در شناسایی مسیر حق را بر اهل بصیرت می بندد.
عدم شناخت حق، در طول تاریخ پیامبران الهی، همیشه منشأ مصائب و انحرافات بزرگ برای امت ها بوده است. خیلی از ملت ها به سبب غفلت از حقیقت و یا عدم تبعیت از معیارهای حق، در آزمون های الهی مردود شدند و به دام فتنه ها، انحراف عقیدتی و سلطه ستمگران افتادند. در تاریخ اسلام نیز، آن گاه که مسلمانان باید با بصیرت و هوشیاری حق را تشخیص داده و به آن تمسک می کردند، گرفتار غفلت و بی تفاوتی شدند. این غفلت، سر انجام به رویگردانی از امامان حق و پشتیبانی از جریان های باطل انجامید و زمینه حوادث تلخ و سرنوشت سازی همچون داستان سقیفه و فاجعه کربلا را فراهم کرد؛ رخدادهایی که نه فقط مسیر جامعه اسلامی را تغییر داد، بلکه آثار آن تا قرون متمادی ادامه یافت.
باید اذعان داشت که شناخت باطل گرایان، به تنهایی برای مصونیت از انحراف کافی نیست؛ بلکه نخست باید حق را به درستی شناخت، معیار و سنجه ای روشن به دست آورد و سپس با صاحبان باطل و افکار انحرافی روبه رو شد. برای اینکه تا وقتی که شناساگرِ حق در ذهن و دل تثبیت نشده باشد، امکان لغزش و فریب، حتی در رویارویی با باطل آشکار، بازهم وجود دارد. امیرالمؤمنین مقابل السلام در یکی از خطبه های خویش با گلایه و هشدار به سپاهیان فرمود: «لَا تَعْرِفُونَ الْحَقَّ کَمَعْرِفَتِکُمُ الْبَاطِلَ»؛ شما حق را آن گونه که باطل را می شناسید، نمی شناسید. این بیان، ضرورت ارتقاء بصیرت و عمق شناخت نسبت به حق را آشکار ساخته و نشان داده است که تنها در پرتو درک روشن از حق است که می توان مسیر را از بیراهه بازشناخت و در فتنه ها راه به سلامت برد.
اما بی توجهی عملی به شناخت حق ـ که مصداق عینی آن پیروی از سیره و کلام عترت علیهم السلام است ـ افراد را با چالش هایی جدی روبه رو می کند، از جمله:
1. تقلید ناآگاهانه: پذیرش سخن و رفتار دیگران بدون سنجش با معیار حق.
2. لطمه پذیری در فتنه ها: در زمان شبهه، به جای ایستادن کنار حق، گرفتار تبلیغات باطل و جوّ غالب می شوند.
3. انحراف تدریجی: شروع با نیت درست، اما ختم، مسیر به سمت باطل.
4. سستی در دفاع از حق: بی انگیزگی یا ترس در زمانی که دفاع از حق نیاز به اقدام دارد در سایهی هویت مجعولی که فرد برای خود ساخته است.
5. فقدان بصیرت دینی: ناتوانی در تشخیص سره از ناسره در ادعاهای دینی یا سیاسی.
6. رشد دوگانگی شخصیتی: همراهی زبانی با حق، اما عملکرد در راه باطل.
7. ضعف در استنباط و تحلیل دینی: وقتی شناخت حق ناقص باشد، حتی با وجود تسلط بر متون، نتیجه گیری ها ممکنست ریشه در پیش فرض های باطل یا ناقص داشته باشد.
8. دفاع ناقص یا ناموفق از دین: در مباحثه با منتقدان یا شبهه افکنان، دفاع سطحی یا ناصحیح سبب تقویت جبههٔ باطل می شود.
9. برداشت گزینشی از منابع: انتخاب روایات یا آیات متناسب با تمایل شخصی به جای تبعیت از حقیقت، موجب ایجاد نگاه غیر جامع می شود.
10. غفلت از معیار عترت علیهم السلام: وابستگی به نظریات غیرمعیار و بی توجهی به نصوص معتبر اهل بیت، راه را برای انحراف علمی و عملی باز می کند.
11. لطمه به مخاطبان: دانشجوی یا طلبهٔ معارفی به طور معمول منبع اثرگذاری بر دیگران است و ضعف وی در شناخت حق، دیگران را هم منحرف یا سردرگم می کند.
12. لغزش در عرصهٔ عمل: محدود بودن شناخت حق، سبب می شود در تصمیم های اجتماعی و اخلاقی، باطل را به شکل «حق مصلحتی» بپذیریم.
13. بحران هویت علمی و معنوی: با وجود سال ها تحصیل، ناتوانی در تحلیل و تشخیص درست، منجر به تردید مزمن یا حتی رها کردن رسالت طلبگی یا معارفی می شود.
بنابراین، اتکا بر شناخت صحیح حق، نه فقط راهنمایی مطمئن برای هدایت فردی و اجتماعی است، بلکه سپری نیرومند در مقابل فتنه ها و فریب های زمانه به شمار می آید. هر کس که معیار حق را از سرچشمه وحی و هدایت الهی دریافت کند، در مقابل هجوم شبهات، تبلیغات مسموم و باطل های آراسته، از انحراف در امان می ماند و می تواند دیگران را نیز از سردرگمی برهاند. چنین شناختی، چراغی است که مسیر را حتی در تاریک ترین شبهای تاریخ روشن می کند و انسان را تا رسیدن به ساحل امن حقیقت، استوار و ثابت قدم نگاه می دارد.
منبع: atreharam.ir
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان عطرحرم در مورد این مطلب