اگر زن و مرد در آفرینش یکسانند، پس چرا از نظر حقوق زن و مرد تفاوت دارند؟
به گزارش عطر حرم، خداوند در قرآن کریم، سوره حجرات در این زمینه می فرماید: « ای مردم ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را شعبه ها و قبیله ها قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید به درستی که گرامی ترین شما نزد خداوند عمل کننده ترین شماست به درستی که خداوند عالم و آگاه با احاطه است ».
به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، تفاوت حقوق زن و مرد ارتباط به یکسان بودن زن و مرد در آفرینش ندارد، هر دو از سرشت واحد خلق شده اند و از هویت واحد انسانی برخوردار می باشند ؛ به بیانی دیگر روح انسانی مشترک دارند ؛ و از همین رو در کسب فضایل معنوی و رشد روحی و رسیدن به قله های کمال و دریافت پاداش های الهی یکسان اند: ( من عمل صالحا من ذکر أو أنثی و هو مؤمن فلنحیینه حیوه طیبه و لنجزینهم أجرهم بأحسن ما کانوا یعملون )(۱) ؛
بنابر روایت الشیعه، « هر کس – از مرد یا زن – کار شایسته کند و مؤمن باشد، اساسا او را با زندگی پاکیزه ای، حیات [حقیقی] بخشیم، و مسلما به آنان بهتر از آن چه انجام می دادند، پاداش خواهیم داد ».
اما این سخن بدان معنا نیست که زن و مرد از جمیع جهات یکسان بوده و هیچ تفاوتی ندارند، بلکه زن و مرد دو جنس متفاوت از یک نوع بوده و تفاوت های تکوینی و طبیعی دارند ؛ همچنین که این تفاوت بین همه ی مردان و بین همه ی زنان وجود دارد.
تفاوت مرد و زن
امام علی مقابل السلام فرمود:
« لا یزال الناس بخیر ما تفاوتوا، فاذا استووا هلکوا (۲) ؛
خیر و صلاح مردم با وجود تفاوت و دگرگونی زایل نمی شود و آن زمان که تفاوت برداشته شود، هلاکت و نابودی مردم قطعی است ».
تفاوت لازمه ی آفرینش و همراه با عدالت و در راه نظام احسن است.
این تفاوت ها ناشی از گوناگونی در استعدادها و توانایی ها و تفاوت در طبیعت و خلقت آن هاست. نظام اجتماعی با همین تفاوت ها استوار است و چرخ جامعه بر مبنای آن در گردش است ؛ همچنین که یک جامعه تنها به پزشک نیاز ندارد، بلکه حرفه ها و دیگر مشاغل اجتماعی ؛ همچون خیاطی نانوایی و … برای ادامه ی حیات جامعه لازم است و باید تامین شود ؛ بدین جهت وجود استعدادهای مختلف نه تنها نیاز، بلکه لزوم است.
با این وجود از نظر خداوند این تفاوت ها ملاک ارزش و افتخار نیست ؛ چونکه اصل توانایی بشر به عنوان سرمایه ی خدادادی در اختیار انسان قرار می گیرد تا او بتواند از این امکان در جهت رشد و کمال و توسعه ی شخصی و اجتماعی استفاده نماید.
قرآن در این زمینه می فرماید: ( یا أیها الناس انا خلقناکم من ذکر أو أنثی و جعلناکم شعوبا و قبائل ان أکرمکم عند الله أتقیکم) (۳) ؛ « ای مردم ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را شعبه ها و قبیله ها قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید به درستی که گرامی ترین شما نزد خداوند عمل کننده ترین شماست به درستی که خداوند عالم و آگاه با احاطه است ».
در این وادی مهم آن است که توانایی ها برای خداوند و در راه او صرف شود، و غیر او نه انگیزه ی عمل قرار گیرد و نه در حین عمل تاثیری داشته باشد ؛ به بیانی دیگر با رعایت شرایط عمل، کارها صورت گیرد. اگر با شناخت و معرفت، ضوابط رعایت گردد و عمل بر اساس امر الهی به جا آورده شود ؛ هیچ فرقی بین متخصص و غیر متخصص نخواهد بود، بلکه آن چه به ارزش انسان ها نزد آفریدگار مربوط می شود ؛ همانا رعایت دستورات و ضوابط او و انجام عمل در جهت رضای اوست.
با این تحلیل که وجود تفاوت های بشر در نوع استعدادها و توانایی ها ارزش آفرین نمی باشد، می توان اظهار داشت: تفاوت بین زنان و مردان هم چنین است ؛ همچنین که آیات بسیاری در قرآن به این مهم اشاره می کند که هر کس به تکالیف و مسؤولیت های خود عمل کند و کار صالح انجام دهد و مؤمن باشد، از پاداش الهی بهره مند خواهد شد و این اصل به جنسیت فرد (مرد یا زن) ارتباط ندارد. (۴)
با این توضیح آشکار می گردد که زن و مرد در ارزش انسانی برابر هستند، اما از نظر اجتماعی تفاوت هایی با یکدیگر دارند که همچون تفاوت بین آحاد مردان یا بین آحاد زنان است و نقشی در ارزش گذاری ها ندارد.
موهبت های الهی که به انسان عطا گردیده، متفاوت می باشد و درجات ارزشی آنها هم یکسان نیست. در مواردی که انسان ها با اراده و اختیار خود از معاصی پرهیز می کنند و امتثال امر خداوند را در هیچ شرایطی ترک نمی کنند، اعطای موهبت عصمت ارزش خیلی بالایی دارد، اما محل بحث با این امور و مسائل ارتباط پیدا نمی کند، بلکه حقوق و تکالیف زن و مرد و تفاوت آنها مورد نظر است.
حقوق بیشتر دلیل برتری نیست
سؤال اینست که اگر از طرف خداوند حقوق بیشتری به مرد داده شده، دلیل برتری او بر زن نیست ؟ !
برای دریافت پاسخ، آیه الله جوادی آملی می نویسد:
« قرآن کریم سر تفاوت های زن و مرد را به دو مسأله برمی گرداند: اولا باید زندگی به احسن وجه اداره شود، و ثانیا تا تسخیر متقابل بین موجودات محقق نشود، نظام به احسن وجه اداره نمی گردد. خداوند در سوره ی زخرف فرمود:
( اهم یقسمون رحمت ربک نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیاه الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم گاها سخریا و رحمت ربک خیر مما یجمعون ) (۵) ؛
« آیا آنانند که رحمت پروردگارت را تقسیم می کنند ؟ ما [ وسایل ] معاش آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده ایم، و تعدادی از آنان را از [ نظر ] درجات، بالاتر از بعضی [ دیگر ] قرار داده ایم تا تعدادی از آنها بعضی [ دیگر ] را در خدمت گیرند، و رحمت آفریدگار تو از آن چه آنان می اندوزند، بهتر است ». تا وقتی که شؤون متفاوت وجود دارد، قهرا استعدادهای متعدد ضروری است که لازمه ی وجود افراد متفاوت می باشد.
همان گونه که اختلاف طبقات، استعدادها، گرایش ها و جذب و دفع ها هیچ کدام معیار فضیلت نیست، بلکه همه و همه به عنوان ابزار کار ضروری است تا تسخیر متقابل و دو جانبه محقق شود: (…لیتخذ بعضهم گاها سخریا …) (۶) ؛ اختلاف زن و مرد هم چنین است ؛ یعنی اگر کسی استعداد برتری دارد، این استعداد برتر، نشانه ی فضیلت و تقرب الی الله نیست. اگر بتواند از این استعداد برتر فایده ی بهتر ببرد و خالصانه تر کار کند به مرتبه ی بالاتری از تقوا می رسد و از این جهت به کمال محض نزدیک تر خواهد بود، ولی اگر از این استعداد برتر طرفی نبست و به خدای سبحان تقرب نجست ؛ چه بسا این استعداد زاید برای او وبال باشد ». (۷)
بنابراین با عنایت به مسؤولیت های مختلف اجتماعی، خداوند برای هر یک از زن و مرد جایگاهی قرار داده و مسؤولیتی را از او خواسته است که متناسب با توانایی ها و متناسب با اهدافی است که هر کدام باید به دنبال تامین آن هدف باشد ؛ همچنین که بر مبنای وظایف و مسؤولیت های هر یک برای آنها حقوقی را قرار داده است که به مقتضای حکمت الهی بین حقوق و مسؤولیت ها رابطه ای وجود دارد:
(… و لهن مثل الذی علیهن بالمعروف …) (۸) ؛
« … و مانند همان [ وظایفی ] که برعهده ی زنان است، بطور شایسته، به نفع آنان [ برعهده ی مردان ] است …».
علامه طباطبایی قدس سره در توضیح مماثلت حقوق و تکالیف زنان و کلمه ی « معروف » در آیه ی مورد استشهاد می فرماید:
” معروف ” به معنای هر عملی است که افکار عمومی آنرا عملی شناخته شده بداند، و با آن مأنوس باشد، و با سلیقه ای که اهل هر اجتماعی از نوع زندگی اجتماعی خود به دست می آورد، سازگار باشد و به ذوق نزند …
بنابراین آن عملی مشهور است که هم طبق هدایت عقل صورت گرفته باشد، و هم با حکم شرع و یا قانون جاری در جامعه مطابق باشد، و هم با فضایل اخلاقی منافی نباشد، و هم سنت های ادبی آنرا خلاف ادب ندادند.
و چون اسلام شریعت خودرا بر مبنای فطرت و خلقت بنا کرده، معروف از نظر اسلام همان چیزی است که مردم آنرا معروف بدانند، البته مردمی که از طریق فطرت به یک سو نشده، و از حد نظام خلقت منحرف نگردیده باشند، که یکی از احکام چنین اجتماعی است که تمامی افراد و اجزای اجتماع در هر حکمی برابر و مساوی باشند و درنتیجه احکامی که مقابل آنان است، برابر باشد با احکامی که به نفع ایشان است، البته این تساوی را باید با حفظ وزنی که افراد در اجتماع دارند رعایت کرد، آن فردی که تأثیر در کمال و رشد اجتماع در شؤون مختلف حیات اجتماع دارد، باید با فردی که آن مقدار تأثیر را ندارد، فرق داشته باشد،
مثلا باید برای شخصی که حاکم بر اجتماع است حکومتش محفوظ شود، و برای عالم، علمش و برای جاهل جهلش، و برای کارگر نیرومند، نیرومندی اش، و برای ضعیف، ضعفش درنظر گرفته شود، آن گاه تساوی را در میان آنان اعمال کرد، و حق هر صاحب حقی را به او داد، و اسلام بنا بر همین مبنا احکام له و مقابل زن را جعل کرده، آن چه از احکام که له و به نفع او است با آن چه که مقابل و بر ضد او است مساوی ساخته، و با این حال وزنی را هم که زن در زندگی اجتماعی دارد، و تاثیری که در زندگی زناشویی و بقای نسل دارد درنظر گرفته است ». (۹)
مقتضای تساوی که همان عدالت اجتماعی است، آن نیست که هر مقام اجتماعی به هر فردی از افراد جامعه واگذار شود ؛ به این معنا که همان گونه که گفتار و عمل انسان عاقل و با تجربه در میان مردم تأثیر دارد و می توان از اندیشه های وی بهره گرفت، یک کودک یا انسان سفیه این نقش را ندارد ؛ همچنین که انتظار نداریم که فرد ناتوان و عاجز آن چه را که انسان قوی و قدرتمند برمی دارد، حمل کند. این نوع مساوات میان افراد، زیان بار و غیر منطقی است.
– به سبب متفاوت بودن مسؤولیت های مردان و زنان و به سبب جایگاه متفاوتی که خداوند برای آنها قرار داده است و به سبب طبیعت متفاوتی که هر یک دارند، حقوق متفاوت خواهند داشت و این امر ارتباطی با ارزش انسانی آنها ندارد.
– مسأله ی رعایت حدود و عفت، محدود به زنان نیست و مردان هم موظف به این رعایت هستند، اما باید این مسأله را پذیرفت که زنان در ایجاد محیط سالم اجتماعی و هم خلاف آن، نسبت به مردان نقش مؤثرتری دارند.
به عبارت دیگر، افراد جامعه از حقوق مشابه برخوردار نیستند، بلکه با عنایت به جایگاه، اعتبار و میزان تأثیرگذاری در جامعه ی انسانی از حقوق مساوی برخوردار می باشند.
در احکام مربوط به زنان نیز، همین قانون جاری است ؛ به این معنا که در مقابل وظایفی که خداوند بر عهده ی آنان گذاشته است، حقوقی را هم برایشان قرار داده و این حقوق و تکالیف با عنایت به میزان تأثیرگذاری زن در حیات اجتماعی، در دایره ی ارتباط بین زن و مرد و برای ازدواج و تولید نسل درنظر گرفته شده است.
به هر حال در ارتباط با حقوق زن و مرد باید اظهار داشت: به سبب متفاوت بودن مسؤولیت های مردان و زنان و به سبب جایگاه متفاوتی که خداوند برای آنها قرار داده است و به سبب طبیعت متفاوتی که هر یک دارند، حقوق متفاوت خواهند داشت و این امر ارتباطی با ارزش انسانی آنها ندارد ؛ همان گونه که تفاوت حقوق مردان با هم، ربطی به ارزش انسانی آنها ندارد.
حقوق زن کدامند؟
پاسخ: حق فراگیری علم و معرفت، حق انتخاب همسر و شغل و مالکیت و ارث و … همچون حقوق فردی یکسان بین زنان و مردان است (۱۰) ؛ بااینکه در میزان و شرایط این حقوق و حدود آنها تفاوت های متناسب با هر یک وجود دارد.
از آن چه گفته شد می توان نتیجه گرفت: زنان حقوق فردی مسلمی همچون مردان دارند، البته برخورداری از این حقوق – برای مردان و زنان – مقید به حدود الهی است که این حدود الهی برای هر کدام متفاوت می باشد. شاید تفسیر غلط از تفاوت در حدود سبب شده که عده ای خیال کنند ارزش زن ها با مردها متفاوت است ؛ در صورتیکه زنان به سبب موقعیت خطیرشان در اجتماع نیازمند مراقبت بیشتر هستند ؛ از همین رو تاکید بر حفظ حجاب و عفت زنان که به محدودیت برخوردها و رعایت و مواظبت بیش از ناحیه خود آنان منجر می گردد ؛ به اشتباه، تعبیر به محدودیت موقعیت اجتماعی شده است.
انتخاب همسر حق هر دختر باکره ای است، اما به سبب پاره ای از ملاحظات که ناشی از موقعیت حساس و لطمه پذیری آنان است ؛ این انتخاب مقید به اجازه ی پدر شده است ؛ یعنی اگر پدر مصلحت دختر را درنظر بگیرد این حق به او داده شده تا در ازدواج دخترش اعمال نظر کند، ولی در هر حال دختر هم آزاد است که فردی را قبول کند یا رد نماید.
برای روشن ساختن ذهن آنهایی که الزام زنان به رعایت عفت و حجاب بیش از مردان را ناقض حقوق، نظیر کسب علم و معرفت و انتخاب شغل می دانند، باید اظهار داشت: مسأله ی رعایت حدود و عفت، محدود به زنان نیست و مردان هم موظف به این رعایت هستند، اما باید این مسأله را پذیرفت که زنان در ایجاد محیط سالم اجتماعی و هم خلاف آن، نسبت به مردان نقش مؤثرتری دارند.
مردی که عفت وحیا را رعایت نمی کند، تا زمینه ی ناسالم را نیابد، نمی تواند آلودگی خودرا بروز دهد؛ و این در شرایطی است که زن غیر عفیف در جامعه زمینه را برای انحراف چنین مردانی آماده می سازد.
حضرت فاطمه علیهاالسلام در جواب سؤال حضرت رسول اکرم صلی الله مقابل و اله درباره ی ی بهترین ها برای زنان فرمود: « خیر للنساء أن لا یرین الرجال و لا یراهن الرجال (۱۱) ؛ بهترین ها برای زنان آن است که مردان را نبینند و مردان هم آنها را نبینند ».
این سخن به معنای وارد نشدن زنان در فعالیتهای اجتماعی نیست، بلکه به این معناست که فعالیت آنها مقید به چارچوب و حدودی باشد که مواجهه با مردان به حداقل برسد تا افکار و دل های مریض طمع نکنند ؛ همچنین که قرآن می فرماید: « ای همسران پیامبر، شما مانند هیچ یک از زنان [ دیگر ] نیستید، اگر سر پروا دارید، پس به ناز سخن مگویید تا آن کس که در دلش بیماری است طمع ورزد ؛ و گفتاری شایسته گویید ». (۱۲)
این آیه به سبب علتی که در آن آمده، عمومیت دارد و تمام زنان را شامل می شود و هم تنها گفتار را شامل نمی گردد، بلکه هر برخورد طمع انگیز در زنان را شامل می گردد.
اگر چه تکبر بد است، اما برای زنی که بخواهد حدود را رعایت کند و از دیگران قطع طمع کند، زیبنده و زینت است (۱۳)؛ همچنین که حضرت علی مقابل السلام می فرماید: « … فاذا کانت المرأه مزهوه لم تمکن من نفسها »؛ بدین جهت ؛ زن پیش از مواجهه با هر کس باید آماده باشد و متناسب با شنونده به نحوه ی سخن گفتن و انعطاف و صلابت خود توجه کند تا طمع را در طرف مقابل از بین ببرد. رعایت این حدود و موازین، نه تنها حق زن را در زمینه های فوق الذکر زایل نمی کند، بلکه زمینه ای شایسته و در خور شأن زن برای مشارکت پررنگ و مثبت، و دور از لطمه و خطر برای وی در اجتماع به وجود می آورد.
پی نوشت:
۱- النحل (۱۶): ۹۷.
۲- محمد باقر مجلسی قدس سره، بحار الأنوار، ج ۷۴، ص ۳۸۳، ح ۱۰.
۳- الحجرات (۴۹): ۱۳.
۴- النحل (۱۶): ۹۷ و الحجرات (۴۹): ۱۳ و التحریم (۶۶): ۱۱ و ۱۲.
۵- الزخرف (۴۳): ۳۲.
۶- الزخرف (۴۳): ۳۲.
۷- آیه الله جوادی آملی، زن در آینه ی جلال و جمال، ص ۳۹۰ و آیه الله مرتضی مطهری قدس سره، نظام حقوق زن در اسلام، ص ۱۶۸.
۸- البقره (۲): ۲۲۸.
۹- تفسیر المیزان، ج ۲، ص ۳۴۸ و ۳۴۹.
۱۰- علامه طباطبایی قدس سره تعدد زوجات و مقام زن در اسلام، ص ۱۵.
۱۱- وسایل الشیعه، ج ۲۰، ص ۳۷ و ۲۳۲ و بحارالأنوار، ج ۴۳، ص ۵۴.
۱۲- الأحزاب (۳۳): ۳۲.
۱۳- نهج البلاغه، حکمت ۲۳۴ و بحارالأنوار، ج ۱۰۰، ص ۲۳۸.
منبع: نشریه نامه جامعه ۳۵
منبع: عطر حرم
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان عطرحرم در مورد این مطلب